Get Mystery Box with random crypto!

Iridescent

لوگوی کانال تلگرام myiridescent — Iridescent I
لوگوی کانال تلگرام myiridescent — Iridescent
آدرس کانال: @myiridescent
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1
توضیحات از کانال

http://t.me/HidenChat_Bot?start=6047757503

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2023-02-24 13:33:56 منم هم از اوا با موهای فر خوشم میاد
24 views10:33
باز کردن / نظر دهید
2023-02-24 13:31:52
اوا از اوا با موهای فر خوشش میاد
25 views10:31
باز کردن / نظر دهید
2023-02-21 20:20:44 من واقعا گشادم فقط حال ندارم ثابتش کنم درک کنید
12 views17:20
باز کردن / نظر دهید
2023-02-20 20:22:29 https://t.me/greenandorange
و یه چنل دیگه
16 viewsedited  17:22
باز کردن / نظر دهید
2023-02-18 15:06:39 مرگ یکی از بهتر اتفاق های ممکنه چجوری برای کسی که این اتفاق براش میفته گریه میکنن وقتی اون شخص بهترین اتفاق ممکن و تجربه کرده
33 views12:06
باز کردن / نظر دهید
2023-02-17 21:42:04 انسان رومخ ترین موجود تاریخ بشریته.
90 views18:42
باز کردن / نظر دهید
2023-02-13 14:57:48 اینکه همیشه بعد یه اتفاق خوب ریده میشه تو حسم باعث میشه فکر کنم یکی برنامه ریزی کرده که من خوشحال نباشم
81 views11:57
باز کردن / نظر دهید
2023-02-08 21:15:06 اینکه با آوا راجب افسانه های اسکاندیناوی حرف میزنم و اونم راجب افسانه های یونانی برام میگه>
12 viewsPsych, 18:15
باز کردن / نظر دهید
2023-02-08 20:23:22 صدای گریه و زاری از هر طرف شنیده میشد انگار تلاش میکردند بلندتر گریه کنند تا نشان دهند فرد زیر خاک برایشان مهم است. انگار با پارچه ای سیاه رنگ چشمانم را بسته بودند بعد از چند ثانیه متوجه بسته بودن دست و پاهایم شدم همینطور بوی خاک هم در تلاش بود تا خفه ام کند.…
14 views17:23
باز کردن / نظر دهید
2023-02-08 20:18:38 صدای گریه و زاری از هر طرف شنیده میشد انگار تلاش میکردند بلندتر گریه کنند تا نشان دهند فرد زیر خاک برایشان مهم است.
انگار با پارچه ای سیاه رنگ چشمانم را بسته بودند بعد از چند ثانیه متوجه بسته بودن دست و پاهایم شدم همینطور بوی خاک هم در تلاش بود تا خفه ام کند.
منتظر باز شدن چشمانم شدم اما بعد از هر ثانیه نفس کشیدن برایم سخت تر میشد.
چشمانم را از درد بستم اما قبل از باز کردن دوباره انها جدا شدن روح از کالبدم را احساس کردم.
این خواب نبود، من زنده زنده دفن شده بودم.
14 views17:18
باز کردن / نظر دهید