Get Mystery Box with random crypto!

کافکا تقریبا با عصبانیت به چشم‌هایم خیره شد و با صدایی آهسته و | Poems , Quotes And Letters

کافکا تقریبا با عصبانیت به چشم‌هایم خیره شد و با صدایی آهسته و گرفته که پیدا بود احساسِ شدیدی را کتمان می‌کند، گفت: «من در قفس هستم...»
«می‌فهمم. اداره...»
کافکا حرفم را قطع کرد: «نه‌تنها در اداره، بلکه اصولا.»
دست راستش را مُشت کرد و روی سینه‌اش گذاشت: «میله‌ها در درون من‌اند.»
گفتگو با #فرانتس_کافکا؛ #گوستاو_یانوش