Get Mystery Box with random crypto!

❤Khoda_Ba Man Ast❤

لوگوی کانال تلگرام mylove_alah — ❤Khoda_Ba Man Ast❤ K
لوگوی کانال تلگرام mylove_alah — ❤Khoda_Ba Man Ast❤
آدرس کانال: @mylove_alah
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2
توضیحات از کانال

😊اگر تنها ترین تنها شوم،بازهم❤خدا❤هست😊
Creator:👉Hadi
Admin:👉Hosein
انتقادات و پیشنهادات
👇👇👇👇👇👇
@hadi_klj

Ratings & Reviews

1.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

2


آخرین پیام ها

2016-09-18 14:08:17 7چیز که پول نمیتواند آنها را بخرد.
یک خانواده شاد..
عشق واقعی...
زمان...
اشتیاق و علاقه شدید..
دانش..
احترام..
آرامش درون.
@mylove_alah
805 views11:08
باز کردن / نظر دهید
2016-09-18 14:08:17 وقتےکسےروناراحت میکنے
فقط خودت میتونے
آرومش کنے
مثل مار
که وقتی نیش میزنه
پادزهرشوازخودش میگیرن
مهربانےبهترین
هدیه است ازهم دریغ نکنیم
@mylove_alah
872 views11:08
باز کردن / نظر دهید
2016-09-18 14:08:17 زندڪَي ڪوزه آبي خنڪ و رنڪَین است
آب این ڪوزه ڪَهي تلـــــخ
ڪَهي شـــور
وانڪَهي شیریڹ است
زندڪَي ڪَرمي دلهاے بہ هم پیوستہ است
تا در آڹ دوست نباشد
همہ درها بسته است

@mylove_alah
769 views11:08
باز کردن / نظر دهید
2016-09-18 14:08:17
هزاران خوبی برای امروزتون
وهزاران عشق نثار شما،
نازنین دوست
الهی!
دلت مثل روز روشن و
مثل برکه آروم باشه،
شادی قلبت مداوم،
نفست گرم،روزگارت پرعشق
و لبريز از اتفاقات قشنگ باشه

@mylove_alah
591 views11:08
باز کردن / نظر دهید
2016-09-18 14:08:17 #دیوانه_کیست


در شهر ما دیوانه ای زندگی میکند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچه بچه ها قرار میگیرد.روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را ملعبه خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی مبکرد.او را به خانه بردم و پرسیدم: چرا کودکانی که تو را مسخره میکنند و به تو و حرفها و کارهایت میخندند را از خود نمیرانی؟؟
با خنده گفت:مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از خود برانم در حالیکه میتوانم لبخند را به آنها هدیه دهم؟
جوابش مرا مدتی در فکر فرو برد....دوباره از او پرسیدم:قشنگترین و زشت ترین چیزی را که تا به حال دیده ای را برایم تعریف کن.!
لیوان آبی که در اتاق بود را برداشت و سر کشید.با آستین لباسش آبی که از دهانش شر کرده بود را پاک کرد.
و گفت : قشنگترین چیزی را که در تمام عمرم دیده ام لبخندی است که پدرم هنگام مرگ بر لب داشت.و زشت ترین چیزی که دیده ام مراسم خاکسپاری پدرم بود که همه گریه کنان جسد را دفن میکردند.
پرسیدم:چرا به نظر تو زشت بود؟مگر مراسم خاک سپاری بدون گریه هم میشود؟
جواب داد:مگر برای کسی که به مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟؟
و من از آن روز در این فکر هستم که آیا این مرد دیوانه است یا مردم شهر ما دیوانه اند که او را دیوانه می پندارند؟؟..
@mylove_alah
552 views11:08
باز کردن / نظر دهید
2016-09-17 20:36:46 ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ
ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ
صورت زیبا، روزی پیر
اندام خوب, روزی خمیده
و موی زیبا روزی,سفید خواهد شد
تنها قلب زیباست
که زیبا خواهد ماند
@mylove_alah
559 views17:36
باز کردن / نظر دهید
2016-09-17 20:36:46 #استغفار

عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله.
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم.
جوا داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟
گفتند: مال شما نسوخته…
گفتم: الحمدلله…
معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک!
آن الحمدلله ازسر خودخواهی بود نه خداخواهی.
چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم؟!
@mylove_alah
508 views17:36
باز کردن / نظر دهید
2016-09-16 11:14:55 #شکر_نعمت

@infostory

مردی درحالی‌که به قصرها و خانه‌های زیبا می‌نگریست به دوستش گفت:
«وقتی این همه اموال را تقسیم می‌کردند ما کجا بودیم.»
دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: « وقتی این بیماری‌ها را تقسیم می‌کردند ما کجا بودیم ! »

انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق، شادی، باهم بودن، انرژی جوانی و ... همین چیزای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده ...
@mylove_alah
575 views08:14
باز کردن / نظر دهید
2016-09-16 11:14:55 آدمها عجیبند...
در کودکے
به عروسکے که
با آن بازے میکنند
دل مےبندند
اما وقتے بزرگ مےشوند
با دل آدمے که باید به آن دل ببندند
بازے مےکنند...
@mylove_alah
438 views08:14
باز کردن / نظر دهید
2016-09-15 22:46:42 گفتگوی یک کودک با خدا ..
سلام کسی اونجا نیست؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب منو نمیده؟ یهو یه صدای مهربون به گوش کودک نواخته شد مثل صدای یه فرشته! بله جانم با کی کار داری کوچولو؟ کودک گفت : خدا هست؟ باهاش قرار داشتم قول داده بود امشب جوابمو بده. فرشته گفت : بگو عزیزم من می شنوم.هر چی می خوای به من بگو قول میدم به خدا بگم . کودک با صدای بغض آلودش آهسته گفت:یعنی خدا منو دوست نداره که نمیخواد جوابمو بده؟ اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه می کنم. بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت شکسته شدند. یک صدا در جان و وجود کودک نواخته شد: بگو زیبا ، بگو هرآنچه که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو. کودک با صدایی بغض آلود بغض گفت:خدا جون ، خدای مهربونم خواستم بهت بگم نذار من بزرگ شم . صدا با تعجب پرسید چرا؟؟؟ این مخالف تقدیره!! چرا دوست نداری بزرگ شی؟ کودک گفت : آخه من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم 10تا دوست دارم. میترسم اگه بزرگ بشم مثل خیلی از بزرگها فراموشت کنم ! یادم بره هر روز باهات حرف بزنم . نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم مثل بقیه که بزرگ شدن و یادشون رفته.. مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی میگم میشه با خدا حرف زد...
خدا چرا بزرگا حرفاشون و اینقدر سخت بهت میزنن ؟! مگه اینجوری نمیشه باهات حرف زد؟؟؟ خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت: آدم محبوب ترین مخلوق منه ولی خیلی زود همه چیز را به ازای بزگ شدنش فراموش می کند!!! کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب و غریب فقط من را ازخودم طلب می کردند تا تمام دنیا در دستانشان جا می گرفت کاش همه مثل تو من را برای خودم نه برای خود خواهی هایشان می خواستند ..
کودک گفت : پس کاش من همیشه کودک بمانم تا در کنار تو باشم .. و در کنار گوشی تلفن در حالی که لبخند شیرینی بر لب داشت به خوابی عمیق و شگفت انگیز فرو رفت

@mylove_alah
476 views19:46
باز کردن / نظر دهید