Get Mystery Box with random crypto!

یادش بخیر .. بچه که بودم مادر برایم یک جفت کفش خرید که با روح | مای پروکسی | MyPoroxy

یادش بخیر .. بچه که بودم مادر برایم یک جفت کفش خرید که با روح و روانم بازی میکرد. بدجور میخواستم اش.. مهمانی ، خرید، تا سر کوچه رفتن .. فرقی نمیکرد؛ با آن ها میرفتم! کم کم داشت پای ام را میزد. چسبِ زخم هم میزدم کفاف نمیداد. از شدت درد ؛ آن یکی ها را هم نمیتوانستم بپوشم. بساطی شده بود ناجور. دلم مانده بود پیش اش.. یک مدت کنار میگذاشتم باز میرفتم سراغ اش. درد از نو زخم از نو. به هیچ صراطی مستقیم نبود.. دلم ماند، اما گذاشتم اش کنار .. هر کاری کردم که داشته باشم اش نشد که نشد!
این روزها از آن قشنگتر اش را دارم، نه پایم را میزند نه باعث میشود که آن یکی ها به پایم نشوند ..
.. میخواستم بگویم رابطه ها هم همین اند.
بعضی آدم ها ؛ هم زخم میزنند هم نمیگذارند با بقیه خوش باشی. تازه دلت هم میماند .. به هر دری بزنی جور نمیشود. هرچقدر هم دور و نزدیک شوی نه اندازه ات میشوند نه قسمت ات. بعضی ها را باید گذاشت کنار. بعداً اصلِ جنس را پیدا میکنی .. باور کن .. همانی که به قد و قواره ات بخورد ...


To SeT : Connect Proxy
_
@myproxy_channel