می خواهم به کوهستان بروم ... جایی که پر از آوازِ عقاب هایِ آزا | نبض شعر
می خواهم به کوهستان بروم ... جایی که پر از آوازِ عقاب هایِ آزاد باشد ، و در هوای بِکرش ؛ بتوان شاد بود و نفس کشید ، بتوان زلال بود و نترسید ... ! می خواهم سمفونیِ آرامِ شبانه ام ؛ زوزه ی گرگ ها باشد ، و تمامِ روز ؛ هم صحبتِ گنجشک ها و توکاها باشم ... دلم یک انقلاب می خواهد ... یک کنار کشیدن ، یک انصراف ... !!! باید از هیاهو دور شد ، آوایِ رود را شنید ، آتشفشان را بوسید ، کوه را نوازش کرد ، و جنگل را در آغوش کشید ... می خواهم به کوهستان بروم ، کلبه ای بسازم ، و به دور از شلوغی و بی مهریِ آدم ها ؛ در آرامشی محض ؛ زندگی کنم ...