2022-06-13 22:13:26
"پشت دیوار قدیمی کشتارگاه" شروع جذابی دارد،فضایی وهم آلود و نسبتا ترسناک با ورود چند مرد و زن که پتو به دور خود پیچیده اند آغاز میشود.همایون نامی شروع به صحبت میکند و صحبت میکند و دوباره صحبت میکند تا جایی که خسته میشوم و چشمانم را میبندم و با خود فکر میکنم فرق تاتر با نمایشنامه صوتی در چیست؟ بعد از آن لیلا و خسرو از میان آن افراد بیکار نشسته، بلند میشوند تا داستان خود را بگویند.امیدوار میشوم، صحنه با حرکات بازیگران کمی جذاب میشود اما دوباره بعد از چند دقیقه دیالوگ ها تبدیل به مونولوگ هایی شعاری و خسته کننده میگردند که با همراهی موسیقی حزن انگیزی کِش پیدا میکنن و بازیگر همچنان حرف میزند و من دوباره چشمانم را میبندم تا حرفهایش تمام شود و داستان بعدی آغاز گردد.
این مشکل در داستان های فائزه و بهروز، کوکب و شوهرش، همایون و پروانه هم تکرار و تکرار میشود بدون آنکه تغییری در اجرا،میزانسن، نور و غیره داشته باشیم.
حتی لحظات کمیک داستان مبارک هم نمیتواند آنگونه که باید موثر باشد و مبارک هم برایم نامبارک میشود.
ادای دین به خوانندگان و فیلمهای قدیمی هم بیش از آنکه به درد نمایش بخورد حس نوستالژی مخاطب را قلقلک میدهد و کارکردی دراماتیک پیدا نمیکند.
اعتیاد،فقر، عشق، و بقیه مضامین اجتماعی بدلیل اجرای ضعیف نمایش، در سطح میمانند و شبیه همان مونولوگ های خسته کننده انتهایی هر داستان میشوند.
استاد صابری از بزرگان و مفاخر هنر تاتر استان خراسان هستند و دیدن واپسین کار ایشان و نوشتن برای آن افتخاریست،اما چه کنم که هنر و هنرمند نیازمند "نقد" است و قلم نقد تُند است و بُرنده، بزرگ و کوچک هم نمیشناسد و اهل مماشات نیست و اگر "اثر" با قلم موی نقد صیقل داده نشود ممکن است "صاحب اثر" را در میان تشویق ها و تمجیدهای تعارف گونه به ورطه زوال و گمراهی کشاند.
"نقد" دشمنِ "اثر" است و دوست و همراه "صاحب اثر". این "اثر" است که ادعا دارد و میخواهد خودش را به مخاطب اثبات کند و "نقد" است که میکوشد تا این ادعا را چکش زند و عیارش را بسنجد تا حقیقت آن آشکار شود. "نقد" تلخ است اما این تلخی نه از سر دشمنی که از سر رفاقت است.
به قول صائب تبریزی:
کسی که عیب مرا میکند نهان از من
اگر چو چشم عزیز است دشمن است مرا
#محمد_کلاته_ملایی
#تاتر
@NaghdNegarr
165 views19:13