من در رؤیای خود دنیایی را میبینم که در آن هیچ انسانی انسان د | نقد و پند
من در رؤیای خود دنیایی را میبینم که در آن هیچ انسانی انسان دیگر را خوار نمیشمارد زمین از عشق و دوستی سرشار است و صلح و آرامش، گذرگاههایش را میآراید.
من در رؤیای خود دنیایی را میبینم که در آن همگان راه گرامیِ آزادی را میشناسند حسد، جان را نمیگزد و طمع، روزگار را بر ما سیاه نمیکند.
من در رؤیای خود دنیایی را میبینم که در آن سیاه یا سفید ــ از هر نژادی که هستی ــ از نعمتهای گسترهی زمین سهم میبرد. هر انسانی آزاد است شوربختی، از شرم سر به زیر میافکند و شادی همچون مرواریدی گرانقیمت نیازهای تمامیِ بشریت را برمیآورد.