Get Mystery Box with random crypto!

اعترافات امیرعباس هویدا هویدا قرار بود از سیستم بگوید... به | نقد و پند

اعترافات امیرعباس هویدا



هویدا قرار بود از سیستم بگوید... به قول ابراهیم خان یزدی، از سیستمی که ١٣ سال صدر اعظم دوران طلائیش بود، بد بگوید...
او میخواست برملا کند تمام آن دورانی كه چشم دنیا به اقتدار ایران بود...
او میخواست بگوید چگونه شد که از شیره کش خانه و چپق کشی ها به "دروازه تمدن بزرگ" رسیده بودیم...
او قرار بود بگوید ملتی که کنار خیابان قاپ میانداخت و شپش از سر و رویش بالا می رفت، چگونه شد که به آنجا رسید که بدون ویزا به 72 کشور دنیا سفر میکرد!
هویدا قرار بود بگوید چگونه ریال ایران جزء ٧ پول برتر دنیا شد...
هویدا قرار بود بر ملا کند که چه شد که بعد از ٥٧ سال سلطنت پهلوی، دنیا به مردم ایران تعظیم میکرد...
کسی نمیداند کسانی که دیروز با بورسیه بنیاد پهلوی در بهترین دانشگاه هاي اروپایی و آمریکایی دانشجو بودند و عضو کنفدراسیون دانشجویان ناراضی ایران و امروز بعد از انقلاب از زیر قرآن به دیار غربت پناه برده اند، از صدقه سر سیستمی بود که هویدا میخواست برملائش کند...
هویدا میخواست بگوید...
او آماده اعتراف بود...
اتفاقا از تمام دنیا به مهندس مهدی بازرگان تلفن شده بود که هویدا نباید اعدام شود اما نمیدانم چگونه گلوله آخوند هادی غفاری از غيب، هویدا را برای گفتن حقیقت به سکوت کشاند!!
دیروز که در خبر ها شنیدم که دولت ترکیه به تمام کارخانه ها و مراکز اقتصادی کشور مطبوعش دستور داده که اگر کارگر ایرانی برای حمالی استخدام کنید ٣٠٠٠٠ لیره ترک جریمه خواهید شد و به زندان خواهید رفت، بی اختیار دلم گرفت...
به یاد روزهائی افتادم که من ایرانی، دانشجو بودم و هر تابستان میتوانستم از اروپا یک ماشین بخرم، سوارش بشوم و بدون گمرک و هیچ هزینه ای به همان سیستم کشور هویدا بازگردم...
به هر کشوری که میرفتم، من ایرانی ویزا سر خود بودم!! چون پاسپورت ایرانی داشتم و وقتی به ترکیه میرسیدم کشور مخروبه ای بود که پسر بچه هایش بر بلندی به ماشین من سنگ میزدند!! پلیس اش برای گرفتن یک پاکت سیگار به من التماس میکرد!! و دختران زیبای ترک در استانبول به من میگفتن "افندی افندی" تا ترغیب شوم از مغازه آنان سوغاتی بخرم و به کشورم بازگردم...
در تمام مسیر راهم که ٢٠٠٠ کیلومتر از خاک کشور ترکیه بود، همش نگران بودم از کشوری که مردمش هنوز با گاری و درشکه تردد میکنند، چگونه مرسدس بنز ٢٣٠ را که از کمپانی "دنزل" در وین اتریش خریده بودم به سلامت عبور دهم و پس از رسیدن به ایران نزد کدام صافکار و نقاش اتومبیل بروم که سنگهای کوبیده بر ماشینم را صاف و رنگ کند!!! ترکیه ده کوره ای بود که گذر از آن تمام دشواری راهم بود...
از آن روز تا به امروز که ٤٠ سال گذشته، چقدر حقیر شده ام...
کاش هویدا زنده بود و از آن سیستم میگفت...
میگفت که چگونه اینگونه شد و ما به اینجا رسیدیم...
روحش شاد،
حیف که نگفت ...

معمای_هویدا
#عباس_میلانی

@NaghdOpand