تاسوعا روز تاسوعا، همان روزی که شمر با چهار هزار سرباز نامرد | نهج البلاغه
تاسوعا
روز تاسوعا، همان روزی که شمر با چهار هزار سرباز نامرد و ناحق، امام و یاران هفتاد و دو نفری اش را محاصره کرد. محاصره ای خوفناک و تنگ که هیچگاه تنگی آن محاصره ی ننگین، دل حسینیان را تنگ نکرده بود، چرا که روز، روز تاسوعا است. یعنی روز اتساع، و اتساع یعنی فراخ و گسترده شدن دل. تاسوعا یعنی روزی که آخرین شبت را بهتر درک خواهی کرد و تو این را به خوبی می دانی و ذره ای شک و تردید بر دلت و تفکراتت وارد نمیشود. پس تاسوعا یعنی روز ایمان و یقین. یقین بر مرگ لحظه ای، و زنده بودن جاودانه. یقین بر درد شمشیر و لذت هزاران سال در خاطر مردمان جهان و اثر گذاری در عقیده احورایی آنان. یعنی یقین بر مرگی که تو را ابد الدهر زنده نگه خواهد داشت. تاسوعا یعنی تصمیم با تدبیر و عاقلانه برای مبارزه با انسان های فاجر و فاسق که حتی نام انسان نیز بر آنان بسیار است. تاسوعا یعنی روز پرچم دار کربلا! پرچم داری که روی علمش ایثار و ادب و دلاوری و وفا و جدیت و انسانیت را حک کردو هیچگاه این پرچم به خواب نخواهد رفت.