Get Mystery Box with random crypto!

حسادت شخصی تعریف می‌کرد... روزی به دیدار یکی از اساتید فره | ناصر نقویان

حسادت

شخصی تعریف می‌کرد...

روزی به دیدار یکی از اساتید فرهیخته دانشگاه مان رفتم.
در صحبت هایم به کسی اشاره کردم که در دوره‌های آموزشی، تلاش کرده بود هر جور شده مرا از چشم استادم بیندازد.
با خودم گفتم بهتر است هرچیزی که در موردش می‌دانم را رو کنم تا دیگران هم متوجه شخصیت ریاکار و افکار پلید آن فرد شوند.
هنوز چند جمله بیشتر نگفته بودم که استادم گفت:
"یعنی می‌خواهی با این حرفها یکی را کوچک و زشت کنی تا بی‌گناه بودن خودت ثابت شود؟"

در آن لحظه نمی‌دانستم چه بگویم که هر چه می‌گفتم می‌شد توجیه و بهانه‌تراشی...
استاد کاغذ و خودکاری را روی میز گذاشت و یک خط روی کاغذ کشید و گفت : "این خط را برایم کوچک کن."
با خودکار سمت چپ آن خط را خط خطی کردم.
استاد گفت : "لطفاً با روش دیگر اینکار را انجام بده؛ بدون خط خطی کردن کاغذ."
اینبار یک طرف خط را با دستم پوشاندم!
استاد گفت : "بدون آنکه به این خط دست بزنی کوچکش کن."
شروع کردم به غر زدن که مگر می‌شود؟ اینکار امکان ندارد.

با لبخند خودکار را از دستم گرفت و یک خطِ بلندتر زیر آن خط کشید.
حالا دو خط روی کاغذ قرار داشت که دومی به‌خاطر کمی بزرگتر بودنش باعث شده بود خط اولی کوچک‌تر دیده شود!

استاد گفت : "برای کوچک شدن دیگران کافیست خودت را بزرگ کنی. همین"
و ادامه داد :
*"همیشه پاسدار انسانیت وجودت باش و برای بهتر دیده شدن روی دیگران خط نیانداز"*

بقول مولانا:
هين كمالي دست آور تا تو هم
از كمال ديگري نفتي به غم

@NaserNaghavian