Get Mystery Box with random crypto!

#حافظ ز تندبادِ حوادث نمی‌توان دیدن در این چمن که گلی بوده ا | ناصر نقویان

#حافظ

ز تندبادِ حوادث نمی‌توان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی

ببین در آینهٔ جام نقش‌بندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زَمَنی

از این سَموم که بر طرْفِ بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگِ نسترنی

زندگی حافظ در یکی از تاریک‌ترین دوره‌های تاریخ ما گذشت. تنها در سده‌های هفتم و هشتم دست‌کم هفده خاندان در سرزمین امروزی ایران کمابیش حکومت کردند. آمدن و رفتن اینان همیشه با جنگ و کشتار، با سپاهیانی که جز غارت درآمدی نداشتند و به امید آن خود را به آب و آتش می‌زدند، همراه بود. سیل‌وار می‌آمدند و در برابر سیلابی مهیب‌تر ریشه‌کن می‌شدند.

چیزی که بر جای می‌ماند مشتی غارتگرِ مست بود و انبوهی غارت‌شدهٔ نیم‌جان، فقر و بیماری و مرگ بود، زوالِ دین و انحطاطِ اخلاق و سلطنتِ فساد!
آشوب و توفانی پیاپی همه چیز را در هم می‌پیچید:

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب‌روزی بوالعجب‌کاری پریشان‌عالمی

در کوی دوست
شاهرخ مسکوب
صفحات ۲۲۴–۲۲۳

@NaserNaghavian