Get Mystery Box with random crypto!

سیدعبدالله انوار، غنایِ درون و استغنای از بیرون حمیدرضا حسینی | ناصر نقویان

سیدعبدالله انوار، غنایِ درون و استغنای از بیرون
حمیدرضا حسینی

در یادکردِ استاد سیدعبدالله انوار که امروز، بیستم اسفندماه ۱۴۰۱ پیکرش در خاکِ ری آرام گرفت، بیشتر از مقام علمی او سخن گفته می‌شود؛ چه آن‌که دانشمندی جامع‌الاطراف بود و در چند شاخه از علوم انسانی، مقامی ارجمند داشت. به باور نگارنده اما، آن‌چه انوار را به چهره‌ای کم‌مانند تبدیل کرده بود، فضایل اخلاقی‌ او بود؛ فضایلی که در روزگارِ ما، سخت کمیاب یا شاید نایاب است.

به‌واقع، دشوار است که بتوان فضایل اخلاقی او را آن‌گونه که باید و شاید، بازگفت. باید انوار را دیده باشید و در محضرش نشسته باشید تا بدانید که چگونه دانش گسترده او در برابر اخلاق والایش کم‌رنگ جلوه می‌کرد. انوار یک الگوی بزرگ اخلاقی و سنجه‌ای برای تمیز میان عالمان و شبه عالمان در جامعه‌ای بود که گویی پیوند علم و اخلاق در آن از هم گسسته و علم نافع به تزکیه اخلاقیِ فرد و جامعه بی‌ارج شده است.

سیدعبدالله انوار مردی به‌غایت فروتن بود. از خودستایی و فخرفروشی دور و بیزار بود؛ به عناوین و القابی که امروزه برای کثیری از اهلِ علم مطلوبیت ذاتی یافته و وسیله تفاخر و کسب منزلت و امرار معاش شده است، ذره‌ای اهمیت نمی‌داد؛ به تکریم و تعظیم دیگران بی‌اعتنا بود؛ در جمع‌هایی که حضور می‌یافت، صدر و ذیل مجلس برایش فرقی نداشت و با همگان، جدا از این‌که در چه مقام و موقعیتی باشند، از سرِ احترام و به تساوی برخورد می‌کرد.

او در نهایت ساده‌زیستی و فارغ از تعلقات دنیوی بود. همواره لباسی ساده بر تن داشت؛ از تجملات دوری می‌جست؛ در بندِ مال و منال دنیا و اهل حساب و کتاب نبود و از جایگاه علمی خود برای ثروت‌اندوزی استفاده نمی‌کرد. وقتی به خانه‌اش می‌رفتید متحیر می‌شدید که از یک کرسی قدیمی به‌عنوان میز تلویزیون و از سطل ماست به‌عنوان جامدادی استفاده می‌کند! از پدر، ثروتی را به ارث برده بود که می‌توانست زندگی پر زرق و برقی را با آن تجربه کند اما به اندازه رفع حوایج اولیه و ضروریات زندگی برداشت کرده و بقیه را بخشیده بود. ثروت او بسیار و نیازش به ثروت، اندک بود.

به همان اندازه که در استفاده از ثروت شخصی بر خود سخت می‌گرفت، در بخشش به دیگران دستی گشاده داشت. سال‌ها پیش فهمیده بود که یکی از علامه‌های روزگار دچار تنگدستی شده است. به او گفته بود: اگر شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری را به من درس دهید، منت گذارده‌اید. بدین‌سان درحالی‌که شاید به اندازه همان علامه یا بیش از او شرح منظومه را می‌فهمید، ساعت‌ها نزدش شاگردی کرده بود تا حق‌التدریسی را به او بپردازد و مشکل مالی‌اش را حل کند و مهم‌تر این‌که: عزت نفس علامه آسیب نبیند.

سخاوت سیدعبدالله انوار به بخشش‌های مادی محدود نمی‌شد. او دانش وسیع خود را نیز بی‌دریغ و بی‌چشم‌داشت در اختیار دیگران قرار می‌داد. فقط کافی بود بداند کسی نیازمند دانش اوست تا بی‌مزد و منت به همه پرسش‌هایش پاسخ گوید. چه بسیار کسانی که گاه و بی‌گاه تلفن خانه‌اش را به صدا درمی‌آوردند تا پرسشی را با او در میان بگذارند. بی‌آن‌که بپرسد: که هستی و پاسخ را برای چه می‌خواهی، سخن‌های دراز با آنان می‌گفت و اگر احساس می‌کرد که حق مطلب ادا نمی‌شود، پرسشگر ناشناس را به منزل خود دعوت می‌کرد تا مفصلا موضوع را برایش شرح دهد و از کتابخانه بزرگ خود، کتاب‌هایی را در اختیارش بگذارد. اگر حالش مساعد بود، دعوت به سخنرانی‌ یا شرکت در همایش‌های علمی را رد نمی‌کرد و در مقابل، حتی این‌قدر توقع نداشت که ماشین و راننده‌ای را برای رفت و آمد در اختیارش بگذارند.

چنین فضایلی که کسب آن‌ها به حرف ساده و در عمل بسی دشوار است، حاصل غنای درونی سیدعبدالله انوار و احتمالا نتیجه سال‌ها مشاهده و مراقبه باطنی بود. او از درون چنان فربه و غنی بود که در بیرون به‌کمال استغنا رسیده بود. استغنای از مال، نام، مقام و هرچیز دیگری که اسباب وابستگی به دنیاست. به‌راستی، تفسیر کامل این بیت حضرت حافظ بود که می‌فرماید: در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است/ خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
انوار به درویشی و خرسندی زیست و در اوج تنعم از دارِ فانی به دَر شد.

تلگرام و اینستاگرام ناف تهرون
@nafetehroon