شیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب میرود.» گفت: «سهل است، بَزَ | ناصر نقویان
شیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب میرود.» گفت: «سهل است، بَزَغی و صَعوه ای نیز برود». گفتند :«فلان کس در هوا می پرد.» گفت:«مگسی و زَغنِهای میپرد.» گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری میشود.»شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نَفَس از مشرق به مغرب میشود.» این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مَرد آن بود که در میان خَلق بنشیند و بَرخیزد و بخُسبَد و بخُورَد و در میان بازار ،در میان خَلق سِتَد و داد کند و با خَلق بیامیزَد و یک لحظه، به دل، از خُدای غافل نباشد.»
از کتاب صوتی "بوی دل خوشی" گزیده اسرارالتوحید فی مقامات ابوسعید ابوالخیر محمد بن منور-قرن ۶ هجری گزینش و توضیح : محمد بابایی خوانش و اجرای : زنده یاد پرویز بهرام انتشارات معین، ۱۳۹۲ t.me/jaannioush