Get Mystery Box with random crypto!

ترور ابزاری کارا برای ماندگاری نظام شاید سیزده چهارده ساله بو | کانال مهدی نصیری

ترور ابزاری کارا برای ماندگاری نظام

شاید سیزده چهارده ساله بودم که صدای رگبارهای پیاپی توجه من و دوستانم را به خود جلب کرد. از کوچه مان تا محل درگیری یعنی خیابان شمشیری یک نفس دویدیم. به آنجا که رسیدیم یک خانه را که آبکش شده و در آتش می سوخت مشاهده کردیم. همه هاج و واج به جنازه هایی که از محل نزاع خارج می شد می نگریستند و قریب به اتفاق مردم تف و لعنتشان می کردند.
آن روز برای اولین بار واژهٔ خرابکار به گوشم خورد. مردم کسانی را اینگونه خطاب می کردند که بعدها با افتخار مبارزشان می نامیدند. آری آنانکه به زعم خود برای سربلندی وطن دست به اسلحه برده بودند، حداقل در زمان خود مقبول مردمان نبودند که مورد تنفر آنان قرار گرفته بودند.
ترور ناصرالدین شاه، حسنعلی منصور و محمدرضای پهلوی هیچکدام به نتیجهٔ مد نظر عاملان آن عملیات نرسید که باعث قوام آنها شد. مشی چریکی حزب توده، فدائیان اسلام، مجاهدین خلق، چریکهای فدایی و دیگر گروه ها کوچکترین اثری در آگاهی مردم نداشت که هیچ موجبات همدلی عوام با حکومت های استبدادی را فراهم آورد.
بعد از انقلاب هم این روش مبارزه نه تنها توفیقی در برنداشت که بر تثبیت نظام و نفرت خلایق از رهروان این طریق منجر گردید. شاید در تمام تاریخ ایران به اندازهٔ دههٔ شصت از ابزار ترور برای نیل به هدف استفاده نشده باشد، قطعاً اگر حسن صباح و اسماعیلیون قلعهٔ الموت در سالهای نخستین پیروزی انقلاب حاضر و ناظر امور بودند، در برابر فرقهٔ رجوی و حجم عملیات تروریستی آنها لنگ می انداختند. چندین امام جمعه، دادستان انقلاب، رئیس جمهور و نخست وزیر، هفتاد و دو تن از برجستگان انقلاب و هزاران فرد عادی قربانی خشونت عریان این راهبرد شدند.
امروز اگر یک بررسی همه جانبه بر روی این نوع کنش اجتماعی انجام شود، بی هیچ شک و تردیدی بر این موضوع صحه گذاشته می شود که به کارگیری این استراتژی در دههٔ اول انقلاب از سوی مخالفان رژیم، جز هدررفت پتانسیل عظیم موجود برای تغییرات مثبت از یک سو و تثبیت نظام از سوی دیگر، دستاورد دیگری نداشته است.
ترور چه از لحاظ انسانی، چه از منظر حقوقی و چه با نگاه عملگرایانه قابلیت توجیه ندارد. انسان به دلیل انسان بودن حق گرفتن حیات ندارد. جانی ترین جانیان تاریخ هم باید در دادگاه محاکمه و محکوم شوند و طبق قوانین جاری یا بین المللی به سزای عمل خود برسند. نمی شود که چند نفری دور هم بنشینند، داوری کنند، آن هم بدون حضور متهم و وکیل مدافع، حکم کنند و خود مجری حکم هم باشند.
اگر دیدگاه پراگماتیستی هم داشته باشیم، یک کنکاش ساده نشان می دهد که در هیچ جای دنیا این سبک مبارزه نه خریدار دارد و نه دستاوردی هر چند اندک داشته است.
شوربختانه تصلب نظام، بستن راه مفاهمه و تن ندادن به تغییر ساختار باعث شده که این روزها عده ای سلاح برداشته، افرادی را از هستی ساقط کنند. اینان باید بدانند که نه تنها کمکی به افراد کف خیابان نمی کنند که آنها را به محاق برده در شرایط انفعالی قرار می دهند.
یک بسیجی در کرج به جرم وابستگی به نظام حاکم به ناجوانمردانه ترین صورت ممکن کشته می شود، چرا؟ از مغایرت این کنش با اصول حقوق بشری می گذریم، از بی ثمری آن نیز عبور می کنیم، حتی از اینکه این عملکرد قابلیت دفاع هم ندارد را به کناری رها می کنیم، اما می توان از تبعات منفی این عمل شنیع چشم پوشی نمود؟ شما یکی را می کشید، نتیجه چه می شود؟ جز این است که دهها فرد بریده و ناراضی از نظام را از معترضان جان به کف گرفته و حاضر در صحنهٔ مبارزه بیزار می کنید؟ غیر از این است که سعی و تلاش بی بدیلشان را هبط کرده و به نظام دستاویزی برای منزه کردن خویش هدیه می فرمایید؟ این عقلانیت است؟ این کنش منطق دارد؟
اندکی فکر کنید در کجای دنیا تروریست مقبول مردمان است؟ این شیوهٔ مبارزه حتی برای دفاع از وطن نیز پذیرفته نیست. اسرائیل غاصب با عملیات استشهادی ضعیف نمی شود که با مظلوم نمایی، حاکمیت مبتنی بر آپارتاید خود را قوام هم می بخشد.
عزیزان هموطن می دانم که از ظلم و ستم به جان آمده اید، می دانم تنتان رنجور و روحتان در تألم است و می دانم که بنای مقابله به مثل گرفته اید، اما به پیر به پیغمبر این طریقهٔ مبارزه آب به آسیاب حکومت ریختن است. برای آراستن چشم سرمه را در دیدهٔ مردم فرو نکنید.

عزت زیاد
ناصر دانشفر
@nasiri42