2022-08-06 12:46:03
فرجام عملهی ظلم
یکی از سنتهای لایتغیر در نفی «حقیقت» و تلاش برای به کرسی نشاندن « دروغ» آن است که عملهی ظلم و دروغ و نفی حقیقت، ناخودآگاه معترف به حق و مظلومیت میشوند و اینچنین است که غبار زمان یا زنگار دروغ قادر به محو حقیقت نیست و خودِ دستگاه ظلم به نفی خود و اثبات مظلوم مبادرت میکند.
خولی بن یزید سر حسینبن علی را به نزد عبیدالله بن زیاد میبرد، آنقدر سرخوش از گرفتن پاداش است که فراموش میکند در برابر عبیدالله و رفتار و خصلت و عقبهاش نقل محافل، شعری نخواند که حاوی سجایای دشمن عبیدالله باشد و درحالیکه سر حسینبنعلی را همراه دارد، میسراید:
اِملأ رکابی فضهً او ذهباً
انی قتلتُ السیدَ المحجبا
و خیرهُم منْ یذکرونَ النسبا
قتلتُ خیرالناسِ اُماً و اَبا
بر رکاب من نقره و طلا ببخش
که سرور پردهدار را کشتم
کسی که بهترین پدر و مادر را دارد
وقتی سخن از نسب باشد و بدان تفاخر کنند
ابن زیاد که میداند پدرش به دلیل آنکه معلوم نبود فرزند کیست به «زیادابن ابیه»(زیاد پسر پدرش) مشهور بود وحالا کردار ظالمانهاش او را در مواجهه با حسینبنعلی قرار داده است آنگاه که میبیند حتا خولی درحالیکه سر دشمن را در دست دارد ناخودآگاه فضیلت او را برمیشمرد و در میان جمع بیریشهبودن عبیدالله را یادآوری میکند، برمیآشوبد و میگوید:
اگر حسین این است که میگویی چرا او را کشتید؟!
و فرمان میدهد که خولی را گردن بزنند تا او نیز در شمار عملهی ظلمی درآید که در طول تاریخ جز بدنامی نصیبی نبردند و حتا به پاداش وعده داده شده نیز نرسیدند.
خوارزمی در مقتلالحسین، ج۲٬ص۳۹ و المقرم در مقتلالحسین ص۳۰۴٬ طبری هم همین قول را میآورد اما ماجرا را مربوط به سنانبن انس میداند که در اصل ماجرا تفاوتی نمیکند.
سهند ایرانمهر
@NDEchanel
1.7K views09:46