Get Mystery Box with random crypto!

#هر‌‌_شب_ساعت_۲۰_یک_داستان #هر_هفته_یک_هدیه_نفیس داستان: ت | کانال خبری ندای چناران

#هر‌‌_شب_ساعت_۲۰_یک_داستان
#هر_هفته_یک_هدیه_نفیس

داستان: تمام فصل

مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد، که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود.

پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کناردرخت رفتند. سپس‌ پدر‌ همه را فراخواند و از آنها خواست، که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.

پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده. پسر دوم گفت: نه درختی پوشیده از جوانه بود، و پر از امید شکفتن،
پسر سوم گفت: نه درختی بود، سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و باشکوه ترین صحنه ای بود، که تا به امروز دیده ام.

پسر چهارم گفت: نه درخت بالغی بود، پربار از میوه ها پر از زندگی و زایش؛ مرد‌ لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید.

شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید، همه حاصل انچه هستند؛ و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید، فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند.

اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفا یی، بهار زیبایی، تابستان و باروری پاییز را از کف داده اید.
مبادا بگذری درد و رنج یک فصل زیبایی وشاد
ی تمام فصلهای دیگر را نابود کند. زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبینید‌‌.

در راههای سخت پایداری کن، لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند.

تهیه داستان: محمد عرفان قلی زاده

#ندای_چناران
@Nedachenaran