Get Mystery Box with random crypto!

کانال خبری نگین قهستان

لوگوی کانال تلگرام negin_ghohestan — کانال خبری نگین قهستان ک
لوگوی کانال تلگرام negin_ghohestan — کانال خبری نگین قهستان
آدرس کانال: @negin_ghohestan
دسته بندی ها: اخبار
زبان: فارسی
مشترکین: 1.10K
توضیحات از کانال

کانال تحلیلی_خبری
"هفته‌نامه نگین قهستان"
نشریه ای برای
نقد؛ پرسشگری؛آگاهی
ارتباط با مدیر مسئول ۰۹۱۵۳۶۲۷۲۴۳
لینک جهت ارسال پیام و عکس
@negin_66_ghohestan

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 296

2021-05-16 19:30:55 #پیام_شهروند

چند روز پیش برای انجام کاری به میدان طلای سرخ که ورودی قاین از سمت زیرکوه هست رفتم. با یک راننده شیرازی برخورد کردم که ماشینش خراب شده بود. از کمبود امکانات در آن قسمت شهر گلایه‌مند بود. وقتی به من گفت: "سه روز هست اینجا سرگردان هستم و حتی یک دستشویی نیست!" از خجالت آب شدم.

از کسبه منطقه پرسیدم که چرا اینجا یک مجتمع رفاهی ساخته نمی‌شود که گفتند اداره راه می‌گوید حریم جاده است و اجازه ساخت ندارید! چطور در تمام شهرهای ایران همه امکانات لازم برای رانندگان و مسافرین عبوری در کنار جاده مهیاست، فقط در قاین جاده حریم دارد.

این‌طور که از صحبت کسبه و تعمیرکاران مشخص بود کاری از دست اداره راه قاین و شهرداری ساخته نیست، امیدواریم سلمان اسحاقی نماینده پرتلاش قاینات به این قضیه نیز ورود کرده و مشکل این نقطه‌ی شهر را قبل ازینکه بیش از پیش آبروریزی شود، حل کند.

#عضویت_در_کانال

@negin_ghohestan
962 viewsمحمدباقرصحرایی, 16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-05-16 18:09:58
انعکاس برگزاری آئین مجازی رونمایی از کتاب دانشجویی "نگین کویر" توسط دانشگاه بزرگمهر قاینات در سایت وزارت علوم

https://www.msrt.ir/fa/news/61710

@negin_ghohestan
886 viewsمحمدباقرصحرایی, 15:09
باز کردن / نظر دهید
2021-05-16 18:06:19
#پیام_شهروند

حداقل ۳ سال قبل، برادران شهرداری و شورای اسلامی شهر قاین، در حرکتی غافلگیرکننده این خندق عظیم و کریه‌المنظر را در پارکینگ عمومی جانبازان ۱ حفر کردند، که ضمن ایجاد چهره زشت، ظرفیت پارکینگ را گرفته است. هنوز که دوره این عزیزان تمام نشده است حداقل در مورد انگیزه‌شان سوال بفرمایید احداث و تکمیل این پروژه مجهول‌الهویه پیش‌کش!

#عضویت_در_کانال

@negin_ghohestan
928 viewsمحمدباقرصحرایی, 15:06
باز کردن / نظر دهید
2021-05-16 07:13:29 #یادداشت

جوانان قاینی «ما می‌توانیم» را باور کنند

حمیدفرجامی /شماره ۳۸ فروردین ۱۴۰۰

در اینکه در کشور ما خیلی چیزها سر جای خودش نیست و کلی مشکلات ساختاری و کمبودهای زیرساختی و اداری برای ایجاد و توسعه کسب‌وکارها وجود دارد، هیچ شکی نیست. اینکه مهارتهای اساسی برای زندگی و کسب‌وکار را در مدرسه یاد نگرفته‌ایم هم درست، اما چاره کار چیست؟ آیا با نشستن و دست‌روی‌دست گذاشتن یا با غرزدن مشکلی حل می‌شود؟ وقتی میان رفتن و ماندن در ایران، ماندن را انتخاب می‌کنی حالا به هر دلیلی دیگر نباید نشست و غر زد، باید قدمی هرچند کوچک برای بهتر کردن دنیای پیرامون خودمان انجام دهیم. قدم‌هایی هرچند کوچک؛ قدم‌هایی به اندازه توان و در حد و اندازه خودت.

آری آن‌قدری امروز قدرت نداریم که شرایط را تغییر دهیم ولی می‌توانیم به اندازه خودمان یک قدم اوضاع را بهبود دهیم. در این شرایط فعلی کشورمان، با این مشکلات اقتصادی و این آمار بیکاری و این اوضاع و احوال به‌نظر به‌جای امید داشتن صرف به آزمونهای استخدامی اداری و دولتی که در شهری مثل قاین برای تصاحب یک صندلی صدها نفر داوطلب شرکت می‌کنند، بهتر نیست امید به خود داشته باشیم؟

باید این خودباوری به‌وجود آید که حتی از شهر کوچک و دورافتاده‌ای مثل قاین می‌توان سری تو سرها درآورد، می‌توان کسب‌وکاری راه انداخت که نه‌تنها در ایران بلکه در دنیا مطرح و شناخته شود. امروز با گسترش فضای آنلاین و اینترنت دیگر محدودیت‌های زندگی در شهرهایی مثل قاین که از مرکز دور می‌باشند کمتر خودنمایی می‌کند. امروز اگر کسب‌وکار استارتاپی (به کسب‌وکارهای نوپا که با راه‌حل‌های نوآورانه سعی در رفع یک نیاز در جامعه دارند استارتاپ گفته می‌شود) کِشْمُون نبود من جرأت و اعتمادبه‌نفس گفتن این حرف‌ها را نداشتم. نه که بخواهم موعظه کنم نه، اتفاقا مخاطب اصلی این حرف‌ها خودم هستم. من و تو جوان قاینی که از قضای روزگار جوانی‌مان مصادف شده است با این زمانه، با این حجم از مسائل و مشکلات اقتصادی؛ چاره کار چیست؟ مطمئناً افسردگی چاره کار نیست.

قرار نیست همه ما کارآفرین شویم، چرا که شاید اصلاً آن تیپ شخصیتی لازم را نداشته باشیم ولی خیلی از من و شما پتانسیل کارآفرینی را داریم. کمی همت با چاشنی مهارت و جسارت را باید در خود تقویت کنیم. سپس با این خودباوری که ما هم می‌توانیم قدم در مسیر پرپیچ‌وخم کارآفرینی بگذاریم و کشمون‌های دوم و سوم را رقم بزنیم. منظورم از این صحبت کپی کردن نیست بلکه کشمون یک مثال است. یک مثال عینی از خودباوری و نتیجه گرفتن یک ایده خوب و تیم خوب.

کشمون یک شبکه فروش مستقیم آنلاین محصولات کشاورزی و غذایی است که نقطه شروعش با جوانهایی از همین شهر بوده و امروز با داشتن ۴۵ نفر پرسنل متخصص و توانمند به الگویی برای من و تو تبدیل شده و نمادی شده از خودباوری جوان قاینی که آری من هم می‌توانم؛
هرچند یک عمر در محیط بسته‌ای بزرگ شده باشی که گفته‌اند نمی‌توانی. کافی است راه‌حلی خلاقانه ارائه بدهی برای برطرف کردن یک نیاز. آن‌وقت مثل کشمون که نمادی از خودباوری شهرم شده است، هرچند شاید در شهر خودم کمتر شناخته شده باشد ولی در خیلی از نقاط ایران امروز قاین را با کشمون می‌شناسند و چه لذتی بالاتر از این.

امروز دیگر چه بخواهیم مسیر خوداشتغالی و کارآفرینی را ادامه دهیم، چه در مسیر کارمندی در فضای خصوصی و استارتاپی فعالیت کنیم این مهارتهای نرم و سخت ماست که لازمه موفقیت است. به‌نظرم مهارت و خودباوری دو لازمه موفقیت برای ما جوانان قاین می‌باشد. طی صحبتی که با محمد قائم‌پناه بنیان‌گذار و مدیرعامل کشمون داشتم متوجه این خلأ مهارت در سطح شهر قاین شدم. کشمون با وجودی‌که یک دفتر در تهران هم دارد ولی دفتر مرکزی آن در قاین است و اولویت جذب نیرویش هم در قاین است ولی این خلأ وجود نیروهای علاقه‌مند که دارای مهارت باشند به‌شدت احساس می‌شود.

در ابتدای سخن هم گفتم هیچ شکی در بد بودن شرایط کشور نیست ولی ما باید بهترین نقش را ایفا کنیم نه اینکه صبر کنیم و ببینم بقیه چه می‌کنند. چند روز پیش در قاین کارواش سیار دیدم، حرکتی خلاقانه که دارد انجام می‌شود و این‌گونه حرکات است که فضای کسب‌وکار شهر را از حالت خمودگی و رخوت خارج می‌کند. امیدوار اینکه ما هم سهمی در فردای بهتر سرزمین‌مان داشته باشیم.

"نگین قهستان" نشریه‌ای برای نقد، پرسشگری و آگاهی

#عضویت_در_کانال

@negin_ghohestan
863 viewsمحمدباقرصحرایی, 04:13
باز کردن / نظر دهید
2021-05-15 21:25:02 #خبر

برگزاری آیین مجازی رونمایی از کتاب دانشجویی نگین کویر در دانشگاه بزرگمهر قاینات

در ابتدای این آیین دکتر کهن ترابی معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه بزرگمهر قائنات، ضمن قدردانی از بنیان گذاران و دیگر دانشجویان فعال عضو کانون شعر و ادب دانشگاه، این کتاب را گزیده ای از اشعار دانشجویان دانشگاه بزرگمهر قائنات و دانشکده پرستاری قاین خواند که در سلسله جلسات هفتگی این کانون طی یکسال گذشته قرائت شده است.

در ادامه این نیز دکتر شکیب رییس دانشگاه بزرگمهر قائنات ضمن اشاره به اهمیت توجه به فعالیت های فرهنگی دانشجویی، فعالیت کانون شعر و ادب دانشگاه را شایان تقدیر خواند و از این کانون به عنوان یکی از فعال ترین کانون های فرهنگی دانشگاه نام برد.

مهندس عسکری مدیر کل فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نیز که میهمان ویژه این رویداد فرهنگی بود، ضمن قدردانی از تلاش های صورت گرفته در جهت انتشار این اثر بیان داشت: این کتاب [نگین کویر] حاوی تجربه های خط نزده ای هست که به طور قطع و یقین می تواند در سپهر فرهنگی کشور واجد ارزش باشد و برای خود دانشجویان و دانشگاه تولید ارزش بکند و باعث می شود شاعران جوان دانشگاه شناسایی شده و در جامعه دیده شوند. این کار یک قوت قلب به دانشجویان می‌دهد که اعتماد به نفس پیدا کنند و شعرشان در عرصه‌های مختلف جامعه منتشر شود و بازخورد و نظرات بیشتری پیدا کند که این بازخورد می‌تواند منشا اعتلای اثر شود./اخبارقاینات

@negin_ghohestan
1.0K viewsمحمدباقرصحرایی, 18:25
باز کردن / نظر دهید
2021-05-14 21:37:36 #اطلاعیه
#آگهی

برنامه کاری مطب آقای دکتر

"پیمان مالکی نژاد"

(جراح ومتخصص ارتوپدی)

صبح ۸ تا ۲ و عصر ۵ تا ۹ شب

آدرس: خیابان شفا روبروی بیمارستان کنار داروخانه دکتر طیب

تلفن: 32497378 - 09940289799

@negin_ghohestan
539 viewsمحمدباقرصحرایی, edited  18:37
باز کردن / نظر دهید
2021-05-13 08:35:41 #گزارش_قسمت_سوم

گفتگوی نگین قهستان با علی قربانپور اولین تعمیرکار اتومبیل در قاین

آسیابانی که می‌خواست تعمیرکار شود

محمدباقرصحرایی /شماره ۳۸ فروردین ۱۴۰۰

در همان سال‌های دهه پنجاه حاج علی اولین دستگاه پرس شیلنگ قاین را نیز می‌آورد. اوایل دهه شصت گاراژش را به حاشیه جاده سنتو منتقل می‌کند و حدود بیست سالی مشغول به تعمیر کامیون‌ها می‌شود اما از قضا در اوایل دهه هشتاد می‌شود نمایندۀ شرکت گواه در قاین، یعنی همان شرکتی که حدود ۵۰ سال پیش در تهران کارگر آن بوده است.

«گاراژ ما از تعمیرگاه‌های فعال در شهر بود. تقریباً همه کامیون‌داران و رانندگان را می‌شناختم. سال ۸۲ بود که یک‌روز آقایی با کیف سامسونت آمد توی گاراژ و گفت با آقای علی قربانپور کار دارم. خودش را معرفی کرد از طرف شرکت گواه آمده بود. قاین برای پیدا کردن یک نماینده فعال، با چند نفر صحبت کرده بود تا به قول خودش کسی را پیدا کند که به درد شرکت بخورد، اسم و آدرس من را داده بودند. نهار مهمان ما شد و صحبت‌های اولیه را انجام دادیم. به او گفتم کارگر این شرکت بودم و مدارک قدیمی خودم را نشان دادم. خیلی استقبال کرد و یک تاریخ مشخص کرد تا برای صحبت‌های نهایی به تهران برویم».

حاج علی قربانپور بعد از دقیقاً ۴۷ سال برمی‌گردد به جایی که او را به آرزویش یعنی تعمیرکاری رسانده بود. او احساسش در این‌باره را این‌طور بیان می‌کند: «خیلی خوشحال بودم از اینکه بعد از این همه سال به جایی رفتم که کار را آنجا یاد گرفته بودم. البته حالا دیگر شرکت خیلی فرق کرده بود. خبری از استادکارها و مهندسان و کارمندان زن آلمانی نبود. آنجا از من استقبال کردند، حتی پسر استادکارم را هم دیدم. پدرش هنوز در قید حیات بود. از او خواستم سلامم را به پدر برساند. ارادت زیادی به استادم داشتم. به‌هرحال در مرداد سال ۸۲ نمایندگی شرکت گواه را در قاین با ۲۵ نیرو فعال کردیم که هنوز هم پابرجاست. در این سالها به‌دلیل تحریم‌ها اکثر نمایندگی‌ها در شهرهای اطراف از جمله گناباد، بیرجند و ... تعطیل شده‌اند اما نمایندگی قاین هنوز فعال است».

سخن به درازا کشید و پاسی از شب گذشت، اما اثری از خستگی و خواب‌آلودگی در چهرۀ پیرمرد نبود. انگار تعریف این خاطرات و مرور روزهای جوانی او را هم سر ذوق آورده بود. ای کاش جوانان امروز جامعۀ ما که اکثراً به‌دنبال درآوردن پول راحت هستند، این‌چنین مردان غیوری را که در سخت‌ترین شرایط به فکر ترقی و پیشرفت و کارآفرینی بوده‌اند، به‌عنوان الگوی زندگی خود قرار داده و از اینها سرمشق بگیرند، آنگاه شاید کمی حال و روز زندگی‌های امروزی بهتر شود.

"نگین قهستان" نشریه‌ای برای نقد، پرسشگری و آگاهی

#عضویت_در_کانال

@negin_ghohestan
477 viewsمحمدباقرصحرایی, 05:35
باز کردن / نظر دهید
2021-05-13 08:34:19 #گزارش_قسمت_دوم

گفتگوی نگین قهستان با علی قربانپور اولین تعمیرکار اتومبیل در قاین

آسیابانی که می‌خواست تعمیرکار شود

محمدباقرصحرایی /شماره ۳۸ فروردین ۱۴۰۰

از وی می‌خواهیم کمی از شرایط قاین آن‌زمان برای ما بگوید و اینکه چه تعدادی در قاین ماشین داشتند. «قاین آن‌موقع خیلی کوچک بود. خیابان ده دستگاه بعد از مغازه ما بیابان بود. از سمت دیگر میدان طالقانی انتهای شهر بود. ماشین هم زیاد نبود کلاً سه اتومبیل سواری در قاین بود و چهار کامیون؛ تراکتور تازه به قاین آمده بود. ماشین‌های سواری یکی مال حاجی صالحی بود، یکی از اکبر آقای آذری و یکی هم مال آقای سالاری. برخی ادارات بعد از این صاحب ماشین شدند. کامیون‌ها هم یکی از آقایان امین‌زاده بود که برای فروشگاه خودشان از شهرهای دیگر جنس می‌آوردند. یکی مال آقای کوشه‌ای بود. حاجی غلامرضا نوروزی هم یک کامیون داشت. آقایان احمدی، ناصری و ثابتی هم فکر کنم سه چهار نفری یک کامیون داشتند. آن‌موقع این چیزها برای مردم تعجب برانگیز بود. یادم می‌آید تجهیزات کارگاه را که آوردم و چرثقیل را نصب می‌کردیم، مردم شهر از زن و مرد و خرد و کلان جمع شده بودند و با حیرت نگاه می‌کردند، حتی در شهر کسی آچار نمی‌شناخت».

ابتدای کار به حاج علی در قاین سخت گذشته و تصمیم می‌گیرد ترک وطن کرده و به زاهدان برود. وی حکایت را این‌چنین ادامه می‌دهد: «آن‌سال‌ها برای من در قاین کار کم بود، چون وسیله نبود. به روستاها می‌رفتم و موتورهای آسیاب را تعمیر می‌کردم. گاهی مجبور بودم یکی دو روز را در روستا باشم و پول و درآمد آن‌چنانی حاصل نمی‌شد. شاید برای تعمیر یک موتور آسیاب بیست یا سی تومان مزد می‌گرفتم. از طرفی داماد شده بودم و برای گذران زندگی پول لازم داشتم. با همین وجود حدود ۱۰ سالی را در قاین بودم تا اینکه به‌واسطۀ یکی از دوستان عازم زاهدان شدم. پیشنهاد داد در شرکت گران‌سنگ با حقوق ماهیانه ۳۰۰ تومان مشغول شوم. معطل نکردم و به زاهدان رفتم. آنجا ۵ یا ۶ تعمیرکار داشتند که اهالی زابل بودند. این‌طور بگویم هیچ کاری بلد نبودند و تمام دستگاه‌ها در شرکت خوابیده بود. همان چند روز اول دو موتور را باز کرده، تعمیر و جمع کردم. صاحب شرکت دید که برخلاف سایر مکانیک‌ها من فنی هستم، از من خوشش آمد و گفت از بین اینها یک نفر را انتخاب کن که شاگردت باشد، بقیه را می‌خواهم بیرون کنم. به من گفت حقوقت را ۹۰۰ تومان تعیین کنم خوب است؟ گفتم من برای ماهی ۳۰۰ تومان آمده‌ام هر چه بدهی راضی هستم. حقوقم را کرد ماهی ۱۰۰۰ تومان».

تعمیرکار داستان ما پس از مدتی زن و فرزندانش را هم به زاهدان می‌برد، اما غم غربت خیلی سریع طاقتش را تاب می‌کند. «حدود دو سال بیشتر در زاهدان نماندم. دلتنگ قاین شده بودم و سال ۵۲ تصمیم گرفتم برگردم. مغازه قبلی را با همان آقای واحدی آوردیم توی خیابان ده دستگاه؛ یک درب از توی خیابان بود و یک درب هم از داخل گاراژ سعیدی؛ حالا شرایط قاین کمی بهتر شده و کار بیشتر بود. پس از مدتی با آقای واحدی از هم جدا شدیم. ابزار و آچارها را او برداشت و من برای خودم ابزارآلات جدید خریدم. تعمیرگاه خودم را توی خیابان بیرجند (بهشتی) روبه‌روی داروخانه شبانه‌روزی سابق فعال کردم. پس از مدتی هم به گاراژی که کنار مغازه سابق آقای اردلان در میدان امام بود آمدم. آن‌سالها قاین هنوز نیروگاه برق نداشت، سه موتور برق سنگین که صد اسب بخار قدرت داشت پشت مسجدجامع توی پارک فعلی روشن بود و برق شهر را تأمین می‌کرد. یک‌روز توی مغازه بودم که دیدم یک نفر دوان‌دوان آمد و گفت که بیایید که موتورهای برق خراب شده‌اند. وقتی رفتم دیدم دو نفر که برای تعمیر آن رفته بودند از ترس کنار زمین غش کرده‌اند. بعداً مشخص شد که قصد تعمیر موتورها را داشته‌اند اما نتوانسته بودند. وقتی که موتور را روشن می‌کنند از ترس صدای موتور که بد تعمیر شده بود، سریع شیلنگ گازوئیل را قطع می‌کنند تا موتور خاموش شود. وقتی موتورها را تعمیر کردم کسی جرأت نمی‌کرد روشن کند که به آنها گفتم نترسید و روشن کنید»./ادامه دارد...

"نگین قهستان" نشریه‌ای برای نقد، پرسشگری و آگاهی

#عضویت_در_کانال

@negin_ghohestan
496 viewsمحمدباقرصحرایی, 05:34
باز کردن / نظر دهید
2021-05-13 08:32:16 #گزارش_قسمت_اول

گفتگوی نگین قهستان با علی قربانپور اولین تعمیرکار اتومبیل در قاین

آسیابانی که می‌خواست تعمیرکار شود

محمدباقرصحرایی /شماره ۳۸ فروردین ۱۴۰۰

حاج علی قربانپور پیرمرد قاینی است که این روزها دوران بازنشستگی‌اش را در منزل و در کنار خانواده سپری می‌کند. در شناسنامه سال تولدش ۱۳۲۳ ثبت شده است، اما خودش می‌گوید حدوداً ۴ سال از شناسنامه‌اش بزرگتر است. پدرش در روستای پهنایی آسیابانی می‌کرده، اما حاج علی از همان کودکی بیشتر از طاحونه‌بانی حواسش به موتور آسیاب بوده است. کنجکاوی برای شناخت چگونگی کارکردن موتور آسیاب، او را به تعمیرکاری علاقه‌مند می‌کند. گزارشی که در ادامه می‌خوانید ماحصل یک گفتگوی سه ساعته است از داستان زندگی اولین تعمیرکار قاین از دهه سی تاکنون.

حاج علیِ داستان ما در روستای پهنایی متولد شده و در همان روستا تا کلاس پنجم دبستان درس خوانده است. برای ادامه تحصیل باید با هم قطارانش به شهر قاین می‌آمد اما ترجیح داد در همان پهنایی بماند و به پدرش در کار آسیاب کمک کند. حاج علی دربارۀ آن روزها و اینکه چه شد که به کار تعمیرات علاقه‌مند شد؟ چنین می‌گوید: «اوایل کار هرگاه موتور آسیاب ما خراب می‌شد یک آقایی به‌نام هنرور از کاشمر را خبر می‌کردند تا بیاید برای تعمیر، چندین روز کار لنگ می‌ماند. همیشه وقتی هنرور مشغول تعمیر موتور بود، من به کارش توجه می‌کردم. کم‌کم از موتور و کارکردش خوشم آمد و علاقه‌مند شدم یاد بگیرم. کار را به‌اصطلاح از دست هنرور دزدیدم. پس از مدتی نه‌تنها موتور آسیاب خودمان، بلکه روستاهای اطراف را هم تعمیر می‌کردم».

شاید بتوان گفت نقطۀ عطف زندگی قربانپور سال ۱۳۳۵ اتفاق افتاد. جایی‌که در سن ۱۶ سالگی تصمیم می‌گیرد روستا را رها کرده و عازم تهران شود. مثل خیلی از جوان‌های آن‌روزی، بدون هماهنگی و اجازه خانواده می‌رود پی سرنوشتش؛ وی رفتنش به تهران را چنین حکایت می‌کند: «شانزده ساله بودم که تصمیم گرفتم خانه را ترک کنم. با دوچرخه آمدم تا روستای بیدمشک؛ یک پیرمردی بود به‌نام رمضان که در آنجا رستوران داشت، پدرم را می‌شناخت، چند ساعتی بودم تا اینکه یک ماشین دیزل جنگی قدیمی از زابل آمد و برای استراحت نگه داشت. هنگام حرکت با او سوار شدم، کافه‌چی خواست مانع شود اما به اصرار با او حرکت کردم. هنگام سوار شدن فهمیدم عازم تهران است من هم تصمیم گرفتم به تهران بروم. پس از سه یا چهار روز به تهران رسیدیم. در تهران خیلی اتفاقی متوجه شدم که نمایندگی شرکت مرسدس بنز آلمان واقع در سرپل امامزاده معصوم، کارگر می‌گیرد. گفتند باید ۱۵ روز آزمایشی و بدون اجرت کار کنی. قبول کردم و مشغول شدم. شب‌ها هم برای استراحت به منزل یکی از همشهریان می‌رفتم که ساکن تهران بود».

ماجرای استخدام حاج علی نیز حکایت عجیبی دارد. انگار خدا برایش در و تخته را جور کرده و مسیر راحتی و البته ترقی را برایش مهیا می‌کند. «بعد از چند روز کار، عذر مرا خواستند و گفتند نمی‌خواهیم کار کنی. همسر همان فامیلی که در منزلشان بودم سه روز پشت سر هم برای دفاع از من به شرکت آمد تا اینکه توانست آنها را متقاعد کند آنجا بمانم. مدتی آنجا مشغول بودم، استادکارم یک مهندس آلمانی بود. یک‌روز به‌صورت خیلی اتفاقی یک نفر بیرجندی را دیدم. توی شرکت پست مهمی داشت، تقریباً مسئول کارگاه بود. از آن‌روز که با او آشنا شدم شرایط کار در شرکت برای من خیلی راحت شد. بعدها برادر زن رئیس اداره ثبت قاین از کار درآمد. دامادش با پدرم رفت‌وآمد خانوادگی داشتند. همه این عوامل دست‌به‌دست هم داد تا حسابی مرا تحویل بگیرد. کار سخت اصلاً نمی‌کردم. حقوق بسیار خوبی برایم در نظر گرفتند و استادکار اختصاصی داشتم که به من آموزش می‌داد. شرایط تفریح هم با امکانات و ماشین‌های شرکت برایم مهیا شد».

سال ۱۳۳۸ یعنی پس از سه سال پایتخت‌نشینی حاج علی تصمیم می‌گیرد به قاین برگردد. او حالا برای خودش استادکار ماهری شده است. «از تهران انواع آچار و ابزارکار برای خودم خریدم و به قاین آمدم. مرحوم کربلایی حاجی ناصری یک قسمت از منزلش که حالت خانه باغ داشت را برای تعمیرگاه در اختیارم قرار داد. تعمیرگاه ما ابتدای خیابان ده دستگاه امروزی بود که البته آن‌موقع آخر شهر حساب می‌شد و بعد از آن بیابان بود. آقای ناصری از ما اجاره نمی‌گرفت، در ضمن با آقای احمد واحدی شریک بودیم. به این ترتیب اولین تعمیرگاه شهر قاین را راه انداختیم. البته کار زیادی نبود و درآمد آن‌چنانی نداشتیم»./ادامه دارد...

"نگین قهستان" نشریه‌ای برای نقد، پرسشگری و آگاهی

#عضویت_در_کانال

@negin_ghohestan
1.2K viewsمحمدباقرصحرایی, 05:32
باز کردن / نظر دهید
2021-05-13 07:36:48
#آگهی

ثبت نام دوره یکماهه تخصصی تابستان/پیش دبستانی سما

@negin_ghohestan
214 viewsمحمدباقرصحرایی, 04:36
باز کردن / نظر دهید