Get Mystery Box with random crypto!

هوشنگ ابتهاج شاعر «ایران، ای سرای امید» و پرتلاش ایران که همو | کمونیسم نوین

هوشنگ ابتهاج شاعر «ایران، ای سرای امید» و پرتلاش ایران که همواره در کنار مردم ستمکش ایران بود در ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ درگذشت
یلدا ابتهاج در پستی در اینستاگرام از درگذشت پدرش هوشنگ ابتهاج، شاعری که با تخلص سایه قلم می‌زد، خبر داده است.
او با نقل این شعر سایه که «بگردید، بگردید، درین خانه بگردید - در این خانه غریبید، غریبانه بگردید» نوشت: «سایه ما با هفت هزار سالگان سر به سر شد.»
هوشنگ ابتهاج در ششم اسفند ۱۳۰۶ در رشت به دنیا آمد.
اولین کتاب او به نام «نخستین نغمه‌ها» در سال ۱۳۲۵ چاپ شد.
اشعار او به دو دسته شعر کلاسیک و شعر نو فارسی تقسیم می‌شد.
او که نام سایه را برای تخلص شعری خود برگزیده بود با انتشار مجموعه شعر سراب در ۱۳۳۰ و دو مجموعه سیاه مشق یک و شبگیر نام خود را به عنوان شاعری چیره دست تثبیت کرد.
امیرهوشنگ ابتهاج غزل‌سرای معاصر ایرانی با دقت در اوضاع سیاسی و اجتماعی حاکم بر روزگارش، مقداری احساسات شخصی خود را در شعرهایش گنجاند و با نفوذ عاطفه در غزل‌هایش و پرداختن به موضوعات روز جامعه توانست بیانگر نیازهای مردم باشد.‌
امیر هوشنگ ابتهاج در روز یکشنبه، ششم اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد، وی اولین فرزند میرزا آقا خان ابتهاج و فاطمه رفعت و تنها پسر یک خانواده ۴ فرزندی بود. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پور سینای این شهر بود.
ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران مشغول به کار بود.
وی از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران، پس از کناره‌گیری داوود پیرنیا و پایه‌گذار برنامه موسیقی گلچین هفته بود. تعدادی از غزل‌های او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده است.

سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) به‌همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به‌نشانه اعتراض از رادیو استعفا داد.

نمونه‌ای از اشعار هوشنگ ابتهاج:
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت / در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد / تنه‌ای بر در این خانه تنها زد و رفت

ماجرای مهاجرت به آلمان هوشنگ ابتهاج
سایه درباره مهاجرت به آلمان گفت: رفتن من به آلمان اجبار نبود، اول یکی از بچه‌هایم رفت آلمان، بعد زنم رفت که بچه ام تنها نباشد، بعد بچه‌های دیگر رفتند، یک مدتی هم من ممنوع الخروج بودم، بالاخره من هم سال ۶۴ رفتم. مهاجرت نکردم و گاهی تهران هستم.

زندگی در آلمان
هوشنگ ابتهاج درباره زندگی‌اش در آلمان می‌گوید: در طول روز دو سه ساعت بیشتر نمی‌خوابم، صبح خیلی زود بیدار می‌شوم، چایی درست می‌کنم و با کمی نان خشک صبحانه می‌خورم. روزها می‌نشینم تلویزیون تماشا می‌کنم و می‌بینم دنیا روز به روز دیوانه تر می‌شود، بعد ناهار می‌خورم و دوباره دیوانگی دنیا را تماشا می‌کنم که بدانم آخر این دیوانگی دنیا به کجا خواهد کشید.
بعد شب هم کمی می‌روم و می‌خوابم، ویروس شعر گفتن هم همیشه هست و هر از گاهی چیزهایی می‌نویسم.

کانال کمونیسم نوین

https://t.me/New_Communism/2472