آفتاب آمد دلیل آفتاب: انسداد گفتوگو با حسن محدثی /۱ دکتر س | زیر سقف آسمان
آفتاب آمد دلیل آفتاب: انسداد گفتوگو با حسن محدثی /۱
دکتر سیدمحمدهادی گرامی ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
چند از تن دوستان و مخاطبان محترم به من هشدار دادند که چنین گفتگوهای دوگانهای کمفایده و بیبهره است و عمدتا بوی أنانیّت (خودمحوری) از آن استشمام میشود. علاوه بر آن، آگاهانه و یا ناآگاهانه عمدتا تحریر محل نزاع برای مخاطبان صورت نمیگیرد یا برایشان مبهم باقی میماند. من به این دوستان اطمینان دادم به محض اینکه حس کنم چنین گفتگویی هیچ فایدهای حتی برای مخاطبان ندارد، آن را خاتمه خواهم داد. اگر گمان میکردم این چند کلمه هم برای مخاطبان مفید نیست، حتما آنها را نیز به زبان نمیآوردم.
متأسفانه پس از خواندن یادداشت اخیر حسن محدثی در پاسخ یادداشتی که من درباره ادعاهایش در خصوص اسلامپژوهی آکادمیک نوشته بودم (اینجا)، متوجه شدم که این زمان خیلی زودتر از آنچه فکر میکردم، فرا رسیده است. از این رو، پاسخ ایشان ـ که اخیرا مشتمل بر مناجاتهایی با خداوند نیز میشود ـ مستقیما در اینجا بازنشر نخواهد شد؛ طبیعتا هر کس طالب است میتواند به کانال ایشان مراجعه کند(اینجا).
اما اینکه چرا این گفتوگو به انسداد کشیده شده است، دلیلش دو چیز است: طفره رفتن از پاسخگویی و نسبت دادن دعاوی دلخواه ایشان به بنده. محدثی در پاسخی که به یادداشت اولیه من داد (اینجا) ادعاهای ناروایی درباره اسلامپژوهی آکادمیک مطرح کرد و همه کارهای پژوهشگران این حوزه را یکسره «اعتقاداندیشی» خواند، یادداشت اخیر بنده در پاسخ به این ادعاهای وی در خصوص اسلامپژوهی آکادمیک بود و متأسفانه ایشان رندانه از پاسخگویی در قبال ادعاهایی که مطرح کرده است طفره رفته است و درباره چیزهای دیگری صحبت کرده است.
علاوه بر این با طرح مطالبی در خصوص جامعهشناسی دین و همینطور نقلقولهایی از متن بنده، تلاش کرده است نشان دهد که نگارنده چقدر نابخردانه از یک جمله وی این همه مطلب استخراج کردهام! این در حالی است که بنده در یادداشت اخیرم به روشنی گفتهام که: «در راستای این دغدغه آن نوشته عرضه شد و صرفا به مثابه یک نمونه گفتار حسن محدثی به مخاطبانش را شاهدی روشن بر وجود این مشکل دانستم». همچنین در یادداشت اول نوشتم که: «آنچه که من از سر تجربهی تعامل با دغدغهمندان حوزه جامعهشناسی دریافتم این است که ... » و همینطور أمارات و اشارات دیگری که در متن وجود دارد حاکی از آن است که بنده از یک تجربه زیسته و تفسیری که من از آن تجربه دارم سخن می گویم و جمله محدثی در کانالش را نیز را در راستای همان تجربه میفهمم و تفسیر میکنم، حتی اگر خود وی آگاهانه یا ناآگاهانه این نسبت را نفی کند.
اگر کسی تجربه و تفسیر دیگری دارد و حس می کند از قضا جامعهشناسی با اسلامپژوهی مدرن دیالوگ خوبی دارد و اتفاقا عمده جامعهشناسان ما از آن باخبر و به طور جدی در تعامل با آن هستند و از دستاوردهای آن بهره میبرند و برعکس اتفاقا نقطه تمرکز دیالوگ آنها با اسلامشناسی انقلابی و روشنفکری دینی نیست، حتما تجربه وی محترم است. این یادداشتها طبیعتا تلنگری است برای کسانی که خوابند نه آنان که خود را به خواب زدهاند.
همچنین محدثی در یادداشت اخیرش انگاره «جامعهشناسی دین» را عَلَم می کند؛ انگارهای که بنده در دو یادداشتام صرفا یکبار آن را به کار بردم. بر خلاف داوری وی، در یادداشت اخیرم ـ که گویا وی آن را درست نخوانده است ـ نوشتم: «متأسفانه فضای گفتمانی جامعهشناسی و مخاطبان آن به شکلی دروازهبانی شده است که یک دوگان تصنعی میان الهیات و جامعهشناسی برایشان ایجاد شده است(شما بخوانید اسلام فرهنگ و اسلام عقیده). بنده همانطور که در سخنرانی شریعتی اشاره کردهام ... در میانه اسلام عقیده و اسلام فرهنگ یک منزلگاه میانی به نام اسلامپژوهی آکادمیک وجود دارد. متأسفانه "شیخ" و "جامعهشناس" هر دو انگیزه کافی و وافی برای نادیده گرفتن آن را دارند (توصیه میکنم سخنرانی تا دقیقه 32 مرور شود)».
هنوز قلم من از نوشتن این جملات خشک نشده است که محدثی نشان داد دقیقا همین کار را انجام می دهد. یعنی جایگاه میانی اسلام پژوهی آکادمیک که دیسیپلینی «توصیفی ـ تاریخی ـ برون دینی» است را در برابر اسلام عقیده که «تجویزی ـ غیرتاریخی ـ دروندینی» و جامعه شناسی که «انتقادی – غیرتاریخی ـ برون دینی» است، به رسمیت نمیشناسد. وی سویه «بروندینی» را به جامعهشناسی دین میکاهد و وانمود میکند که من درباره جامعهشناسی دین سخن می گویم در حالی که چیزی درباره آن نمیدازنم، در حالی که اتفاقا اعتراض بنده به این رادیکالیسم و انحصارطلبی دیسیپلینی است و حتما درباره چیزهایی که میگویم اندکی میدانم.