Get Mystery Box with random crypto!

نقدی بر مقاله‌ی عشق در اندیشه مولوی /۳ دکتر مجتبی بشردوست ا | زیر سقف آسمان

نقدی بر مقاله‌ی عشق در اندیشه مولوی /۳

دکتر مجتبی بشردوست

استاد ادبیات فارسی
۱۰ آذر ۱۴۰۰

- دوگانه‌انگاری مولانا

همین که شما در دریای مثنوی پامی نهید بانوعی ازدوگانه انگاری مواجه می شوید .مفاهیم دوگانه ای مانند جسم وروح ،ماده ومعنا ،ظاهر وباطن ،زمین وآسمان ،جوهر وعرض و...درهمه جای مثنوی حضور دارند .به این ابیات دقت کنید :

جوهر است انسان وچرخ اوراعرض
جمله فرع وپایه اند و او غرض
*
زندگی تن مخواه ازعیسی ات
کام فرعونی مخواه از موسی ات
این بدن خرگاه آمد روح‌ را‌
یا مثال کشتیی مر نوح‌ را

*

خرده کاری های علم هندسه
یانجوم وعلم طب وفلسفه
این همه علم بنای آخوراست
که عماد بود گاو و اشتر است
علم راه حق و علم منزلش
صاحب دل داند آن را با دلش

این سه نمونه نشان می دهد که مولانا سپهر معرفتی خودش رابرنوعی از دوگانه انگاری بناکرده است .چراعرفان وتصوف این همه بر مفاهیم دوگانه تاکید دارد؟نتایج وتبعات آن چیست ؟دکتر محدثی وبسیاری ازجامعه شناسان ما براین باورند که این نوع دوگانه انگاری درنهایت منتهی می شود به سلطه وسیطره یکی بردیگری .تاریخ تصوف هم به ما می گوید :این نوع دوگانه انگاری بالمآل منتهی شد به نفی بدن ودنیا وقدرت وثروت وعلوم مکتسب ومدرسی .

عرفان ،صرفا یک دستگاه نظری نیست .نوعی سیر وسلوک هم هست .همه ی این طبقه بندی ها ممکن است درعمل نتایج فاجعه باری داشته باشد .همه ی این نقدها به نظر درست می آید اما چند نکته مهم وچند پرسش بنیادین هم هست که بایسته است در این جا طرح کنم :

۱-آیا فقط عرفان وتصوف ،گرفتار این دوگانه انگاری بودند ؟فلسفه وکلام وفقه وادبیات ما چه طور؟علوم ومعارف دیگر فارغ ازاین دوگانه ها آیا می توانستند تحقق یابند ؟
۲-فقط متفکران اسلامی گرفتار این تقابل ها وتمایزها بودند یا متفکران غرب هم درگیر آن بودند؟ژاک دریدا معتقد است :کل تاریخ مغرب زمین درگیر این نوع مفاهیم دوگانه است .دریدا ازافلاطون شروع می کند می رسد به متفکران معاصر .او حتی ژرف ساخت وروساخت ،زبان وگفتار ،طبیعت وفرهنگ ،زن ومرد راهم ذیل همین دوگانه ها نقد وتحلیل می کند .

۳- این تقابل ها -صرفا -ریشه در عرفان وتصوف دارند ؟آیاریشه های آن برنمی گردد به گذشته های خیلی دورتر ؟مثلا مانویت و تفکر اسطوره ای و پاره ای از ادیان در ظهور و بروز این دوگانه ها نقشی دارند یانه ؟

با این توضیحات می توان پذیرفت که مولانا مانند هر متفکر دیگری از آبشخور و منابعی تغذیه می کرده که ما امروز به آن منابع با دیده شک و تردید می نگریم. مولانا چنان که در یادداشت قبلی ام گفتم هستی شناسی هرمی دارد .

هستی شناسی مولانا در جهان شناسی و انسان شناسی و معرفت شناسی وجامعه نگری او ریزش کرده است .دراین نظام هرمی اگر به قاعده هرم بنگریم پدیده‌ها متکثر تر و متکاثف تر جلوه می‌کنند به راس هرم که می‌رسیم از جهان اضداد و ‌افراد دور و به جهان بی‌صورت و بی‌رنگ ویگانه نزدیک می‌شویم. این نوع هستی‌شناسی امروزه با نقدهای ویرانگری روبه رو شده است. من فقط به یکی از این نقدها اشاره می کنم واین بحث را به پایان می‌رسانم. به این ابیات دقت کنید:

انبیا در قطع اسباب آمدند
معجزات خویش بر کیوان‌ زدند
جمله قرآن هست در قطع سبب
عز درویش و هلاک بولهب
همچنین ز آغاز قرآن تاتمام
رفض اسباب است و علت والسلام

این دیدگاه، مورد قبول متفکران امروز نیست. هیچ متفکری حتی یک نواندیش دینی نمی پذیرد که کل قرآن بر نفی ‌و قطع و رفض قانون علیت بنا شده باشد. حتی اگر مولانا بخواهد معجزات انبیا را توجیه و تفسیر کند باز هم باید به قانون علیت متوسل شود. برای حل این مشکل نباید با پارادیم‌های امروزی مثنوی را قرائت کنیم بلکه باید در درون سپهر معرفتی خود مولانا دنبال راه حل بگردیم. مولانا اشعری است طبیعی است که به این نوع رویکردها و نگرش ها هم باور دارد. نتایج و تبعات این نوع تفکر -خواه خوب خواه بد -چیز دیگری است.

#عشق
#مولوی
#بشردوست
#دوگانه‌انگاری

@NewHasanMohaddesi