Get Mystery Box with random crypto!

تاریخ شرکت بیمه نیست محمدباقر تاج‌الدین کارل مارکس اندیشم | زیر سقف آسمان

تاریخ شرکت بیمه نیست

محمدباقر تاج‌الدین

کارل مارکس اندیشمند آلمانی در کتاب هجدهم برومر لویی بناپارت گفته است: «این آدمیان هستند که تاریخ خود را می سازند، ولى نه آن گونه که خود می خواهند، یا در شرایطى که خود برگزیده باشند؛ بل که در شرایط داده شده‌اى که بازمانده از گذشته است و خود، یک راست با آن درگیرند». این گفتۀ مارکس از یک سو بر مسئولیت های اساسی انسان در بروز تحولات تاریخی صحّه می گذارد و از سوی دیگر نقش انکارناپذیر تاریخ، سنت و میراث گذشته را یادآور می شود. در واقع مارکس می خواهد به انسان ها بگوید که یادتان باشد تاریخ دارای قانون‌مندی های خاص خودش است و این گونه نیست که مطابق با خواست و میل شما حرکت کند. در نتیجه تاریخ به هیچ فرد یا گروهی ضمانت هم نمی دهد که همواره به آنان وفادار بماند و تا ابد همراهی کند و تمامی آرزوها و خواسته های شان را آن گونه که می خواهند برآورده نماید. تاریخ برای ملت های جهان به یک شکل و شیوه رقم نمی خورد و اساساً تاریخ شرکت بیمه نیست که ضمانت خاصی به کسی یا گروهی بدهد. به عبارت دیگر، تاریخ به فرمان کسی عمل نمی کند و صدها و بل هزاران عوامل انسانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و در حقیقت بسیاری عوامل بیرونی و درونی باید در کنار هم قرار بگیرند تا حادثه ای در تاریخ روی دهد.

نشناختن قانون مندی های حاکم بر تاریخ و همچنین نشناختن قانون مندی های حاکم بر ساحات وجودی انسان و جامعه چنین می شود که حالا عده ای گمان کنند تمام آرزوها و امیدهای شان از دست رفته است و گویی که تاریخ به آن ها خیانت ورزیده است!!!. بسیار ساده دلانه و تقلیل گرایانه است که کس یا کسانی گمان کنند که قانون مندی های حاکم بر تاریخ و جامعه و یا اساساً قانون مندی های حاکم بر این جهان همگی به دست انسان است و هر طور که بخواهند می توانند عمل کنند و هر آرزویی که داشته باشند می توانند برآورده نمایند. برای مثال انقلابیون برای توجیه بسیاری از اقدامات و عملکردهای خویش از تاریخ گذشته سود می جویند و صحنه های گذشته را برای خود شبیه سازی می کنند و قهرمانان تاریخی(چه در جبهۀ موافق و چه در جبهۀ مخالف) را به صحنه می آورند تا از این طریق دل خوش باشند برای به دست آوردن موفقیت ها و پیروزی ها یا توجیه شکست ها!! و باز هم مارکس در این زمینه در همان کتاب هجدهم برومر لوئی بناپارت چنین گفته است:« حتي هنگامي كه اين زندگان بر آن مي‌شوند تا وجود و چيزها را به نحوي انقلابي دگرگون كنند و چيزي يكسره نو بيافرينند، درست در همين دوره‌هاي بحران انقلابي است كه با ترس و لرز از ارواح گذشته مدد مي‌طلبند؛ نام‌هاي‌شان را به عاريت مي‌گيرند، شعارها و لباس‌هاي‌شان را، در اين ظاهر آراسته و در خور احترام و با اين زبان عاريتي، بر صحنه جديد تاريخ ظاهر مي‌سازند».

در همین زمینه بارها از قول بسیاری از ایرانیان شنیده شد که گفته اند ما در انقلاب مشروطه آرزوها و امیدهای زیادی داشتیم اما بسیاری از آن ها نه تنها هرگز برآورده نشدند بلکه بالعکس امور دیگری از راه رسیده اند و قضایا به گونه ای شده اند که خواست و تمنّای ما نبوده است!!!. اینان در واقع از نتایج ناخواستۀ کنش گری های شان در انقلاب سخن می گویند و گویی به این نکتۀ مهم واقف نیستند که هر کنشی لزوماً نتایج مطابق با آرزوها و خواسته های کنش گران را به همراه نخواهد داشت. از سوی دیگر و مهم تر این که این موضوع را هم نمی دانند که تاریخ و جامعه قانون مندی های خاص خودش را دارد که ضرورتاً به هیچ کس ضمانت خاصی هم نمی دهد و اساساً تاریخ شرکت بیمه نیست که ضمانت کنندۀ آرزوها و خواسته های کنش گران اجتماعی و تاریخی باشد. انقلابیون گمان می کنند همین که دست به کنش گریِ انقلابی بزنند و در کوچه و خیابان فریاد زنده باد و مرده باد سر دهند و خوش داشته باشند که پس از تغییر رژیمی که مطابق با خواست و علاقه شان نیست لزوماً رژیمی مطابق با خواست و آرزوی شان از راه برسد و تمامی امور بر وفق مرادشان شود!!! پس ناگزیر چنین خواهد شد!!

ادامه دارد.


@tajeddin_mohammadbagher


@NewHasanMohaddesi