2022-04-26 11:00:20
داستانک «کک» اثر کورت توخولوسکی، طنزنویس آلمانی
ترجمۀ ناصر غیاثی
تنها کارمند دفتر پستی در جنوب فرانسه یک پیردختر بود که عادت زشتی داشت: نامههای مردم را باز میکرد و میخواند. همه این را میدانستند اما از آنجایی که سریدار و پست و تلفن معمولاً توی فرانسه نهادهای مقدسی هستند که نمیشود سر به سرشان گذاشت و نباید هم سر به سرشان گذاشت، پس کسی هم کاری به کارشان نداشت. پیردختر همچنان نامهها را میخواند و با فضولیهایش باعث دردسر مردم میشد.
همان نزدیکیها اما یک گراف ِ باهوش هم زندگی میکرد، توی یک قصر خوشگل. خُب گرافها هم گاهی باهوشاند، توی فرانسه. خلاصه جناب گراف یک روز آستین بالا میزند و میگوید یک مأمور دادگستری بیاید قصر و در حضور او به دوستش مینویسد: «دوست عزیز! چون میدانم دوشیزه امیلی دوپو از فضولی دارد میترکد و مرتب نامههای ما را باز میکند و میخواند، برای اینکه حالش را بگیرم، در جوف این نامه یک کک زنده میگذارم.»
در حضور مأمور دادگستری نامه را میبندد اما ککی نمیگذارد توش.
نامه که به دست گیرنده میرسد، یک کک زنده توش بود.
228 viewsناصر غیاثی, 08:00