Get Mystery Box with random crypto!

• من مرد قشنگی برایت نیستم خودم می دانم صبح با فکر سفره بر م | 𝙉𝙞𝙘𝙤𝙩𝙞𝙣𝙚 نیکوتین




من مرد قشنگی برایت نیستم
خودم می دانم
صبح با فکر سفره بر می خیزم و شب
لَخت و خسته به خانه بر می گردم
گاهی میان خواب هایت
رفته و آمده ام
بی آن که رویای تو به هم ریخته باشد
بارها دلم خواسته صدایت بزنم اما
غم نان روی لبم هیس شده
فکرم آن گونه که دوست دارم آزاد نیست
خودم این حصر را می فهمم
دوستت دارم اما
شرم نمی گذارد احساس کنم.
می دانی؟
می ترسم از پینه هایی که
لمس صورت صاف تو را
سخت کردند.
می ترسم از بوی بد پیرهنم
جوراب که هیچ
می ترسم از تماشای تو با پلک های
ول و وا رفته.
من نه
هیچ مردی
انزوای همسرش را دوست ندارد.
همه می دانیم
غمِ نه نمی رسیم بیاییم یعنی چه.
همه می دانیم
شام دلخواه و میز و بشقاب و
نشان دادنِ سلیقه یعنی چه.
هیچ دردی بالاتر از این نیست
که زنِ خانه نداند آخرین بار
کی سفر رفتند.
چه کنم؟
هر چه زور می زنم باز
مچم می خوابد
من نه
تمام مردها
دلشان می خواهد
با میوه به خانه برگردند.
با صدای آرام
با جمله ی شام نگذار سفارش دادم
با پاشو آماده شو
بیرون
هوا دوتایی ست.
ماه دوست داشتنی!
آغوشم آن طور که می پسندی نیست
می دانم
اما به جان آرامشِ چشم هایت
من هر شب از جنگ می آیم
ببخش اگر گاهی
وسط صحبتمان می میرم
ببخش اگر همیشه تو را
با هزار گلوله در سرم
می بوسم


#رسول_ادهمی


| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |