به مادرم بگوئید آن جمعه دلگیر با ابرهای خاکستری با پنجرههای | نیکی فیروزکوهی
به مادرم بگوئید آن جمعه دلگیر با ابرهای خاکستری با پنجرههای غمگین و دیر آشنا با دنیایی از انتظار ... رسید به مادرم بگوئید فرزندش پشتِ پنجرههای غربت پابپای ابرهای پر باران رو به دنیایی از انتظار گریسته است به مادرم بگوئید یا جمعه را از من بگیرد یا غروبش یا غمم را یا دعا کند انتظار در سینهام برای همیشه بمیرد