برای آنکه همواره در انتظارِ کسی به سر میبرد که بی هوا رفت | نیکی فیروزکوهی
برای آنکه همواره در انتظارِ کسی به سر میبرد که بی هوا رفته است و حسرت دستهایش را در ذره ذره زندگی جا گذشته است ، برای آنکه جز غروبهای جمعه که به بی وزنی مزمن دچار میشود، تمام لحظهها ثقلِ آهنینِ دلی تنگ را دارند، برای کسی که از خواب گریخته، و از پنجرهها و از خاطرات کهنهای که بوی هذیان گرفته اند، برای چنین آدمی چه چیز باید آرزو کرد؟ چه چیز جز رسیدن؟