Get Mystery Box with random crypto!

جنگ جنگ تا پیروزی صدام بزن جای دیروزی ! تو جبهه معروف بود كه | نیک پند

جنگ جنگ تا پیروزی
صدام بزن جای دیروزی !

تو جبهه معروف بود كه تداركاتی‌ها دست تنگ‌اند؛ جان‌شان درمی‌آمد بخواهند چیزی به بچه‌ها بدهند. در شلمچه مستقر بودیم. اگر اشتباه نكنم سال ۶۵، ۶۶ بود. تداركات چی گردان ما هم مثل هم قطارهایش تا می‌توانست به ما سخت می‌گرفت و آن طور كه باید و شاید نمی‌گذاشت بچه‌ها دل سیر غذا بخورند.
حسرت یك وعده غذای خوب یا دسر بعد از غذا، توی دل ما بود تا این كه یك روز عراقی‌ها با هواپیماهای‌شان آمدند و دمار از روزگار چادر تداركات درآوردند.
چند تا از بچه‌ها زخمی و چندتای دیگر هم شهید شدند.
تداركات چی گردان ما هم جزء همین مجروح‌های بود. چادر تداركات هم كه نگو و نپرس!
داغان شده بود، هرچه غذا و خوراكی توی چادر بود پرت شد بیرون. بعضی چیزها هم له و لورده شدند. تداركات چی در حالی كه دست زخمی‌اش را بالا گرفته بود ، وقتی اوضاع احوال چادرش را به هم ریخته دید، دردش بیشتر شد.

بچه‌ها هم معطل نكردند و مثل " آپاچی"‌ها ریختند توی چادر و بیرون چادر هرچی خوراكی و چیز به درد بخور بود، بردند توی دهان‌شان.

بمباران عراقی‌ها آن روز؛ نعمتی شد برای بچه‌ها تا دلی از عزا دربیاورند.
فردای روز بمباران، تداركات چی آمد تا به اوضاع و احوال در هم و برهم چادر رسیدگی كند.
تا چشمش به ما كه دور چادر ایستاده بودیم خورد، شروع به اعتراض كرد كه چرا دیروز آن كار را كرده‌ایم.
خیلی از دست بچه‌ها عصبانی بود. 
بچه‌ها خوشحال بودند از اینكه بالاخره توانستند عقده ماه‌ها دست تنگی تداركات چی را با خوردن غذا و خوراكی‌ها، سرش خالی كنند.
یكی از جمع بچه‌ها دست به كار شد و شعار داد:

جنگ جنگ تا پیروزی
صدام بزن جای دیروزی!

خاطره ای از یک رزمنده


#یک_دقیقه_مطالعه
رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستانتان ارسال کنید.

@NIKPAND