زاری در باغچه بس تلخ است زاری بر چشمهی صافی زاری بر لقاحِ شکو | نیــمای مـن
زاری در باغچه بس تلخ است زاری بر چشمهی صافی زاری بر لقاحِ شکوفه بس تلخ است زاری بر شراعِ بلندِ نسیم زاری بر سپیدارِ سبزبالا بس تلخ است. بر برکهی لاجوردینِ ماهی و باد چه میکند این مدیحهگوی تباهی؟ مطربِ گورخانه به شهر اندر چه میکند زیرِ دریچههای بیگناهی؟