Get Mystery Box with random crypto!

بازتاب گسترده‌ و تداومِ تاثیرِ خبر مرگ جلال پیشواییان («و جلال | Nima hassani nasab

بازتاب گسترده‌ و تداومِ تاثیرِ خبر مرگ جلال پیشواییان («و جلال»!) ستاره‌ی بی‌رقیبِ نقش‌های منفی و بهترین شرور تاریخ سینمای ایران در غربت، بار دیگر نشان داد در توضیح و شناخت پدیده‌های فرهنگی‌مان تا چه اندازه تنبل و بی‌قاعده و غلط رفتار کردیم تا رسیدیم به بن‌بست. این‌که چهار دهه سینمای پس از انقلاب اسلامی هنوز نتوانسته آنتاگونیست‌های موفق و ماندگار خلق کند یا چهره‌ی مقبولِ تازه‌ای برای بدمن فیلم‌ها معرفی نکرده، اهمیت و ویژگی‌های تاریخی سینمای ما را گواهی می‌کند. آثار این سال‌ها چنان از قصه‌گویی و ژانر و قهرمان و الخ غافل و تهی شده که انگار اصلاً آدم بدی در جهان درام‌های آپارتمانی و اطراف ما وجود ندارد. در رویکرد غلط «اجتماعی»طور سینماگران و رواج محصولاتی با محوریت کاراکترهای "خاکستری"‌ (تعبیر‌ی پرت با کاربردی بی‌ربط)، دیگر جایی برای بدذاتی و شرارت و خشمِ وحشیِ بازیگری مانند جلال پیشواییان نماند و هر بلایی سر شخصیت‌های فیلم‌ها می‌آید، تقصیر خودشان بود و هست و خواهد بود! جالب‌تر این‌که این‌جور فیلم‌ها با موج‌سواری روی جریان مقبولِ فرهادیسم در این سال‌ها و هشتگ‌بازی‌های جلفی مثل #قضاوت نکنیم(!) بیش از همه ما را و آدم‌های فیلم‌ها را به داوری نادرست نشسته‌اند. آن مدل از سینمای قصه‌گو و بی‌ادعایی که گناه بدیختی قهرمانان را پای سبعیت و عنادِ امثال جلال می‌انداخت، بی‌شک رویکرد سالم‌تر و صادق‌تری نسبت به مناسبات اجتماعی داشت و جا برای خوانش‌های سمبلیک از مظاهر و جلوه‌های شرارت و خشونت‌ورزی هم باز می‌گذاشت. این روزها که "همه حق دارند"و هر فیلمی به مجلس محاکمه‌ی رفتار و گفتار مردم معمولی تبدیل شده، بیش از قبل دل‌مان برای پرفرمنسِ درجه‌یک بازیگرانی مثل جلال از نفرت و کثافت و توحش درون آدم‌ها تنگ می‌شود. در حذف و غیاب این عناصر کلیدی و موتور محرک قصه‌ها و قهرمان‌هایش، سینما با ریل‌گذاری غلط از اصلی‌ترین معنا و ماهیت و کارکردش خالی شد و تفسیر‌های ساده‌انگارانه و ناشیانه‌ی جامعه‌شناختی جای رویکرد دراماتیک و دوقطبی ابدی ازلی خیر/شر را گرفت. روایت و نگاه رسمی هم با اهداف کاملاً غیرسینمایی بی‌وقفه به آن الگوها و شمایل‌هایش تاخت و با تکرار طوطی‌وارِ ترکیب دو واژه‌ی عزیزِ «فیلم» و «فارسی» - فقط با یک رسم‌الخط ابداعی به قصد تحقیر و تمسخر و بدون زیرساخت و تبیین تئوریک درست- کوشید همه‌ی مظاهر و نشانه‌های یک دوران را بی‌ارزش و امحا کند. نزدیک به نیم قرن پس از آن فیلم‌ها، وقتی هنوز خبر مرگ بازیگر منفورترین کاراکترهای سینمای ایران باعث موجی از خبر و نظر و ابراز علاقه و حسرت و غم و نوستالژی می‌شود، انگار شاهد احضار ارواحی هستیم که سال‌ها می‌گفتند دیگر کسی به آن اعتقاد ندارد!