نجار، قبل اینکه بخواهد چیزی بسازد، الگوی دقیقی دارد. اوقبل از ساخت صندلی، دقیقاً میداند نتیجۀ کارش چه میشود و اگر ماهر باشد،هیچ خطایی رخ نمیدهد.
اما باغبان؛ او هم همۀ تلاشش را میکند، به جزئی ترین نشانهها توجه میکند تا بهترین گل را پرورش دهد. اما، نمیتواند تعیین کند گلی که پرورش داده، چه شکلی میشود. باغبان، منتظر چیزهای پیشبینینشده است. یک روز بیدار میشود ومیبیند درختش زودتر ازچیزی که انتظار داشت شکوفه کرده یا گلدانِ سرسبزش ناگهان پژمرده شده!
بعضیها میخواهند برای بچهشان نجار باشند. از همان کودکی نقشۀ موفقیت او را پیش خود کشیدهاند؛دخترم باید پزشک شود؛پسرم مهندس و بعد لحظه لحظه زندگی کودکشان را مثل نجارها با خطکش و گونیا اندازه میگیرند. ۱ساعت بازی، ۶ساعت درس، ۱۲دقیقه تلویزیون و... اما یادمان باشد:نجارها با چوب بیجان کار میکنند، ولی بچهها نهال زندهاند.
باید برای بچهها باغبان بود وشرایط رشد و بالندگیشان را فراهم کرد؛اما آنها باید راه خودشان را بروند. با بازی،زندگیکردن را بیاموزند. با شلختگی،اهمیت نظم را درک کنند و یادمان باشد مرغوبترین میز و صندلی هم هیچوقت شکوفه نخواهند داد.
join @niniperarin