حال دانشمندان آمدهاند این سلولهای بنیادی جنینی را جدا کرده و | رد شبهات ملحدین
حال دانشمندان آمدهاند این سلولهای بنیادی جنینی را جدا کرده و در روند روشن شدن ژنها و تقسیم سلولی و ایجاد جنین، تغییراتی ایجاد کردهاند تا سلول به سمتی که میخواهند برود (ژنهایی که میخواهند روشن شود و بقیه خاموش باشند) و جنین با ویژگیهایی که میخواهند ایجاد شود.
آیا این کار را میتوان بعنوان خلق و آفریدن انسان مصنوعی در نظر گرفت؟ قطعا خیر. چون در ابتدا ما سلول و ماده ژنتیکش را داشتهایم و این سلول که توانایی تقسیم شدن دارد، صرفا تغییراتی را در آن ایجاد کردهایم تا به سمتی که ما میخواهیم برود (طبق کدها یا همان ژنهایی که سلول بصورت کامل همه آنها را از اول دارد).
چه زمانی میتوان تولید یک موجود زنده (حتی یک موجود ساده نسبت به انسان مثل مگس) را معادل و در پاسخ به خلقت خداوند مطرح کرد؟ انسانها باید عنصرهای طبیعی را از اتمها ایجاد و سپس با این عنصرها بتوانند قند و باز آلی و فسفات را تولید کنند و سپس با اتصال قند و باز آلی و فسفات با شکل و زاویه خاص، چهار نوع نوکلئوتید بسازند (این چهار نوع نوکلئوتید معادل حروف الفبا هستند و با آنها کدنویسی میشود) سپس این نوکلئوتیدها را بصورت معنیدار کنار هم قرار دهند و با اتصالات مخصوص، آنها را به هم وصل کنند تا یک ژن ایجاد شود (تمام این اتصالات هم نیازمند آنزیمهای مخصوص به خود است که باید آن آنزیمها را نیز بصورت مصنوعی و آزمایشگاهی تولید کنند نه اینکه آن را از سلول دیگری بگیرند) همچنین در کنار اینها، آنزیمهای رونویسی کننده از ژن (RNA پلیمراز که معادل دستگاه کپی از کدهای نوشته شده در ژنهاست) را تولید کنند و از باکتری و سلولهای موجود در طبیعت برای رونویسی از آن ژنها استفاده نکنند و تمام مراحل را از اول تا آخر بصورت کاملا مستقل انجام دهند. سپس رشتههای ژنی را بصورت ویژه درهم پیچیده و کروموزومها را تولید کنند و این تازه اول راه برای ایجاد یک سلول ساده است. در کنارش باید غشا و سیتوپلاسم و اندامکها و اسکلتسلولی و موارد دیگر مربوط به یک سلول را تولید کنند (بصورت مصنوعی نه اینکه این اندامکها را از سلول دیگری در طبیعت بگیرند و آن را جایگذاری کنند) و آنها را بصوت هماهنگ به گونهای منظم و با ساختار مخصوص، سرهم کنند که میانشان سیگنالهای معنیدار برای تولید محصولات مختلف و مورد نیاز سلول ردوبدل شود و اینگونه یک سلول ابتدایی را ساختهاند.
حال باید برای هر سلول مشخص کنند که کدام ژنهایش روشن باشد تا تبدیل به سلول مخصوص شود (سلول خونی با انواع مختلفش، سلول مغزی، سلول کبدی، سلول قلبی، سلول استخوانی و...) و سپس این سلولها با انواع اتصالات مخصوص هر اندام، کنار هم باشند و سپس بین این اندامها هم ارتباط برقرار باشد و تمام اینها بصورت منظم با همدیگر کار کنند و هر کدام در بازه زمانی مشخص شروع به فعالیت کنند تا جنین کامل شده و سپس تمام آنها بصورت هماهنگ فعالیت نمایند و همچنین آن موجود زنده باشد (چون بدون روح تمام این موارد کنار همدیگر هم باشند، کارکرد ندارند)، آن موقع میتوان گفت که یک موجود را واقعا خلق کردهاند و آن موجود به معنای واقعی کلمه، مصنوعی است وگرنه جدا کردن یک سلول بنیادی از جنین انسان که در آن تمام ماده ژنتیک وجود دارد و یک سلول انسانی است و سپس رشد دادن آن سلول و تغییراتی در مسیر رشد و تقسیم و تمایز آن، چه ارتباطی با موضوع خلق انسان دارد که برخی ملحدین روی آن مانور میدهند که دانشمندان انسان را بصورت مصنوعی خلق کردهاند و آنها خدای جدیدی هستند!! این کار را به شکل دیگر، پدر و مادر هم با ترکیب کردن دو سلول جنسی، انجام میدهند.
جالب است بدانید مجموع ماده ژنتیک در هر سلول انسان، حاوی بیش از سه میلیارد نوکلئوتید (حرف) است و بصورت معنیدار پشتسرهم در کروموزومها قرار گرفتهاند. اگر اطلاعات ژنتیکی در یک سلول انسان را مثل یک کتابخانه در نظر بگیریم، این کتابخانه دارای ۴۶ کتاب (کروموزوم) در مورد موضوع مشخص است و این کتابها بین ۴۰۰ تا ۳۳۴۰ صفحه (ژن) دارند. هر کتاب هم دارای ۴۸ تا ۲۵۰ میلیون حرف (نوکلئوتید) است. یک کپی از کتابخانه (تمام ۴۶ کتاب که روی هم رفته حدود ۲۰ هزار صفحه هستند) تقریبا در همه سلولهای بدن ما قرار دارد و بدن یک انسان از پنجاه تا صد میلیارد سلول تشکیل شده است.
اگر بخواهیم ژنتیک انسانی را کدنویسی کنیم و در هر دقیقه، ٣٠٠ نوکلئوتید (حرف) را بصورت معنیدار کنار هم بگذاریم و روزانه به مدت هشت ساعت کار کنیم، برای کنار هم قرار دادن این سه میلیارد نوکلئوتید در کروموزومها (کتابها) که حدود بیست هزار ژن (صفحه) است، شصت سال نیاز است و این زمان فقط برای نوشتن کدهای یک سلول انسان است و انسان دارای بیش از پنجاه میلیارد سلول است.
ادامه... ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ @no_atheism | رد شبهات ملحدین