Get Mystery Box with random crypto!

🌷نـ♡ــوکَـرانِ اَباعَبْــدِاللّه🌷

لوگوی کانال تلگرام nokaran95 — 🌷نـ♡ــوکَـرانِ اَباعَبْــدِاللّه🌷 ن
لوگوی کانال تلگرام nokaran95 — 🌷نـ♡ــوکَـرانِ اَباعَبْــدِاللّه🌷
آدرس کانال: @nokaran95
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 168
توضیحات از کانال

#یااباعبدالله
💔محشر که انس و جن همه بی یار و یاورند💔
💚ما دستمان به دست ابالفضل و زینب است💚
💕نوکر آقامم……💕
#کانال_دربست_دراختیار_عاشقای_اربابه
خادم کانال:
@majnoon_e_hossein
تبادلات:
@Banu_Sadat
#لااقل_قبل_لفت_دادن_بهمون_بگید

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2021-08-21 11:24:23 #امام_سجاد


تاریخ گفته تا به سحر می‌گریستی
شب تا سحر ز داغ پدر می‌گریستی

در شرح اشک های تو گفتند بی امان
با بغض و آه و سوز و شرر می‌گریستی

آورده‌اند روز و شبت با عزا گذشت
با روضه‌‌های نیزه و سر می‌گریستی

آیا حقیقت است که دخترْ سه ساله ای
می‌دیدی‌ اش زده گل سر می‌گریستی؟

آیا درست گفته مورخ که شیرخوار
می‌دیدی‌ اش گرسنه اگر می‌گریستی

با این حساب، خواب و خوراکی نداشتی
اصلا به جای چند نفر می‌گریستی؟

فرموده‌ای سه مرتبه الشام و روضه خوان
دانست بر کدام خبر می‌گریستی

آن نیزه دار مست به بازی گرفته بود
رأس پدر به پیش پسر می‌گریستی

یاد محله های یهودی و طعنه ها
رقصید یک زنی دمِ در می‌گریستی

بازار و ازدحام و حرامی هیزْ چشم
کردی تو پابرهنه گذر می‌گریستی

اما غمی به پای رقیه نمی‌رسد
با یاد گریه اش به نظر می‌گریستی

غَسّاله از کبودیِ دختر سؤال کرد
دستی گذاشتی به کمر می‌گریستی


#امیرحسین_قربانی
65 views08:24
باز کردن / نظر دهید
2021-08-20 22:59:04 #شب_دوازدهم
#شهادت #محرم
#امام_سجاد


بعد چل سال، اشک و آه و فغان
بعد چل سال خاطرات غمت
حاجتت می‌شود روا امشب
می‌رسی نزد باب محترمت

این چهل سال بس که ضجه زدی
رنگ و رویت چقدر زرد شده
به گمان که سم اثر کرده
بدن تو چه زود سرد شده

برخلاف همیشه خوشحالی
رو به قبله مگر چه می‌بینی
به گمانم که آمده پدرت
چه وصالی چه وقت شیرینی

سالها بود منتظر بودی
روز و شب اشک، همدَمت بوده
مطمئنم برای داغ پدر
این چهل سال هم کَمَت بوده

روزه بودی و روضه می‌خواندی
کربلا بود هی مقابلِ تو
که خبر داشت لحظه های غروب
که چه ها می‌گذشت در دل تو

وقت افطار، نان که میخوردی
آب تا می‌رسید بر دهنت
بی‌امان می‌گریستی آقا
بهر بابا حسینِ بی کفنت

گوسفندی که ذبح می‌کردند
وقت بِسمِل دو دیده‌ات تر بود
که چرا تشنه ذبح شد پدرم
مگر از گوسفند کمتر بود؟

طاقتش می‌بُرید وقتی که
شیرخواری به گریه می‌افتاد
یاد اصغر، کباب می‌کردش
بیشتر یاد مادرش... ای داد

بغض میکرد و در دلش می‌ریخت
آن همه اذیت آن همه آزار
غم تلخ کنیز می‌کُشتش
یک طرف شام و یک طرف بازار

آه از بزم رقص ابن زیاد
وای از خیزران تیز یزید
وای از شام و آن جسارت ها
آه از طعنه‌ی کنیز یزید

روضه ها را درست باید گفت
سنگ نه!...با ذغال می‌زدنم
کتکم می‌زدند با فلزات
اثراتش هنوز مانده تنم


#امیرحسین_قربانی
51 views19:59
باز کردن / نظر دهید
2021-08-20 18:03:53 #شب_یازدهم
#شام_غریبان


از بس دویده‌ام به تنم نا نمانده است
دیگر برای خواهرِ تو پا نمانده است

اصلا گمان مکن شکند شیر خواهرت
شوق نفس کشیدنم اما نمانده است

تو که غریبه نیستی از عصر تا کنون
چیزی به نام زینب کبری نمانده است

در گیر و دار حمله یکی زد سرم شکست
سویی برای چشم من اینجا نمانده است

بی غیرتی به جان من افتاد و معجرم
فهمیده بود، علقمه، سقا نمانده است

از کادوی عروسیِ من تا هدیه ات
بردند و یک نشان ز تو با ما نمانده است

نامحرمان به عمد، کنیزم خطاب کرد
چیزی به اسم شرم، در اینها نمانده است

در خیمه سوخته، همه را جمع کرده ام
یک یک شمرده‌ام ولی دو تا نمانده است

از بس رباب ضجه زده، اشک ریخته
جانی برای او که زِ حالا نمانده است

هِی می‌کند نگاه به گهواره سوخته
دیگر رمق به گفتن لالا نمانده است

وقت غروب قتله گَهَت را رقیه دید
می‌گفت هیچ از تنِ بابا نمانده است

می‌گفت :«عمه جان! بدنش را چه بد زدند»
جایی برای بوسه به اعضا نمانده است

یک جای سالم این بدن اصلاً ندارد و
از بس زدند نیزه دگر جا نمانده است


#امیرحسین_قربانی
34 views15:03
باز کردن / نظر دهید
2021-08-18 23:45:20 #شب_دهم #شب_عاشورا
#امام_حسین #حضرت_زینب


شب شور است و عشق و بی‌تابی
چشم‌ها خیس و غرق نجوایند
مثل زنبورها به گرد عسل
این لغت ها به هم چه می‌آیند

دست بر شانه های یکدیگر
اشک شوق است بر دو چشمِ بُرِیر
خنده پیداست بر لَبان حبیب
تیغ را می‌کند تمیز زهیر

یک طرف خیمه گاه اصحاب است
یک طرف خیمه بنی هاشم
همه گرد آمدند چون کعبه
به طواف مه بنی هاشم

«سخنم را درست گوش کنید!
اول وقت، صبح عاشورا
قبل اصحاب جان نثار کنید
نگذارید شاه را تنها»

آن طرف خیمه‌ی وفاداران
صحبت از این طریق و منوال است
پس چرا این طرف، خیام حسین
زینبش از غروب بدحال است؟

پدرانه غریب وار، حسین
خیمه ها را یکی یکی می‌گشت
ناله‌ی زینبش به گوش رسید
بی‌امان سمت خواهرش برگشت

دید زینب به سینه می‌زند و
کرده از غصه ها گریبان، چاک
می‌کند زمزمه برای حسین
که پس از تو سر من و همه خاک

خواب دیدم ز اسب، افتادی
دانه دانه ز هم جدا شده‌ای
خواب دیدم که دست و پا زدی و
نا مرتب به نیزه جا شده‌ای

تو که مهمان امشبم هستی
گره محکمی بزن به روی سرم
خارها جمع کرده‌ای ممنون!
تو بگو من کجا پناه برم؟

عصر فردا بگو چه کار کنم؟
تو به گودال و من خمیده کمر
من کجا و سَنان و شمر، کجا؟
تو ببین با که می‌روم به سفر؟


#امیرحسین_قربانی
35 views20:45
باز کردن / نظر دهید
2021-08-17 15:18:10 #شعر #شب_نهم
#حضرت_عباس
#احساسی #زبان_حال


برخیز روی پا و خودت را نشان بده
اصلا شده به خاطر من سر تکان بده

از تو که آب خواست؟ برادر بلند شو
حتی شده به خاطر خواهر بلند شو

حرفی بزن عزیز! بفهمند زنده‌ای
عباس جان چه زود دل از من تو کنده‌ای

دست مرا بگیر، سوی خیمه ها رویم
اصلا خیام نه به دیاری جُدا رویم

پس کارهای نیمه تمامَت چه می‌شود
با معرفت! وفا و مرامَت چه می‌شود

پشت تو را بگوی که خالی نمی‌کنم
من هم ز مشک و آب، سوالی نمی‌کنم

پشتم شکست، پاشو تو را جان مادرم
بالا گرفته کار، نخوابی برادرم

بو برده‌اند تو نَفَست بند آمده
شمر از الآن به طعنه و لبخند آمده

من بازوی تو گیرم و تو بازوی مرا
تو روی من زمین نزن و من روی تو را

از من مخواه تا بَدنَت را رها کنم
دیگر عبا نمانده تو را حا به جا کنم

با خود نگفتی اهل حرم بی عمو شود؟
غارت شوند و دست به دست عدو شوند

چشم تو را که دور ببینند شامیان
غارت کنند معجر زینب، حرامیان

می‌بینمت غروب دهم روی نیزه‌ها
پس وعده‌ی من و تو سرِ بازار برده ها


#امیرحسین_قربانی
33 views12:18
باز کردن / نظر دهید
2021-08-17 07:07:45 #شب_نهم
#حضرت_عباس
#مدحیه


وقتی سپاه حور و ملک، نوکر تو اند
ما کیستیم خوش نفسان، قنبر تو اند

شمشیر ابروان تو چین گر خورد دمی
بیچاره می‌شوند طفیلان آدمی

زان پیشتر که اخم کنی مهلتی بده
تا رو به قبله‌ی تو شوم، فرصتی بده

هرگاه خواستی که کنی چشم را خُمار
فکر مرا بکن که در آرد ز من دمار

پیوند ابروان تو که شمشیر می‌شود
پلکی مزن که هر مژه ات تیر‌ می‌شود

قامت مگو که نُه فلک افتاده پای او
هیبت مپرس جن و ملک جان فدای او

وقتی علی چنین پسری را بیاورد
باید نوشت شیر ز شیر ارث می‌برد

عباس، مثل و شِبه و نظیری نداشته
جز او فلک که ماه منیری نداشته

ام البنین اگر چه بُوَد شیر پرورَش
اما قسم به عشق که زهراست مادرش

در راه عشق گرچه دو دستش ربوده شد
صدها گره به دست کریمش گشوده شد

محشر که کار خلق جهان، واژگون بُوَد
فردوس، پیشگاهِ ابالفضلیون بُوَد


#امیرحسین_قربانی
36 views04:07
باز کردن / نظر دهید
2021-08-16 16:20:54 #شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر


بلند شو که ببینی چه مضطرم کردی
بلند شو که چه خاکی تو بر سرم کردی

به خاطر دل من نه، به خاطر عمه
بلند گر شوی احسان به خواهرم کردی

بلند شو که نفهمند بی‌ پسر شده‌ام
بلند شو که ببینی چه با حرم کردی

به خیمه گر بروم رقیه را چه کنم؟
چه کار بود که با قلب دخترم کردی

چه بی‌سلیقه تو را دشمن ارباً اربا کرد
چه تکه تکه شدی و چقد وَرَم کردی

نگاه کن که ببینی چه پیرتر شده‌ام
شکسته بودم و حالا حزین ترم کردی

به جای من سُمِ اَسبان، نوازشت کردند
تو ای زمانه بمیری مُکدّرم کردی

روا نبود که از من تو زودتر بروی
ببین تو با چه بلایی برابرم کردی

چه کار داشت عدو با لَبان و پهلویت؟
گمان کنم که تو هم میل مادرم کردی

ای اِبنِ سعد بمیری چه لِه شده بَدَنَش
چه کار با بدن سرد اکبرم کردی

تو را به روی عبا، دانه دانه می‌چینم
ببین چگونه گرفتار پیکرم کردی


#امیرحسین_قربانی
37 views13:20
باز کردن / نظر دهید
2021-08-15 18:50:04 #شب_هفتم
#علی_اصغر



ای کاش لااَقَل تو سِپَر داشتی پسر
یا حرف می‌زدی و نظر داشتی پسر

از دست و پا زدن که به جایی نمی‌رسی
ای کاش بال داشتی و پَر داشتی پسر

گفتم بلند گریه نکن، جنگ می‌شود
از بی‌قراری ات چه ثمر داشتی پسر؟

با گریه‌هات حرمله هشیار شد علی!
خیلی شتاب بهر سفر داشتی پسر

اصلا به جای دور نمی‌رفت طفل من!
دندان کمی به روی جگر داشتی پسر

آب آور مرا به شعبه زمین زدند
شاید شباهتی به قمر داشتی پسر

آزار تو به مور هم اصلا نمی‌رسید
اینجا برای که تو ضرر داشتی پسر؟

دشمن حساب کرده جدا روی سنّ تو
آیا سلاح دور کمر داشتی پسر؟

از شیرخواره ها که بعید است پا شوند
یا تو خیال جنگ به سر داشتی پسر؟

جرم تو اسم توست که دارند با تو کار
قدر پدربزرگ، اثر داشتی پسر

می‌سوزم از غریبی و از بی‌زبانی‌ات
جان پدر بگو به که شر داشتی پسر؟

ماندم چگونه خیمه تَنَت را نشان دهم
این چند لحظه قبل، تو سر داشتی پسر

آواره‌ام به خیمه روم یا به کارزار
بنگر برای من چه شرر داشتی پسر

این تیر را چه کار کنم آبِروم رفت؟
زخمی پدر-بسوز تو برداشتی پسر

با چشم نیمه باز، به من خنده می‌کنی
دندانْ در آمده تو مگر داشتی پسر؟


#امیرحسین_قربانی
48 views15:50
باز کردن / نظر دهید
2021-01-26 10:53:13 #ایام_وفات_ام_البنین

شب وفات مادر حضرت علمدار

 آیت الله العظمي حاج سيد محمد حسيني مي‌فرمود:

شخصي در #عالم مکاشفه، حضرت ابالفضل العباس را ديد و عرض کرد: آقا جان! حاجتي دارم و نمي‌دانم براي روا شدن آن به چه کسي متوسل شوم؟
قمر بني‌هاشم فرموده بود: به مادرم ام البنين #متوسل شوید.

ستاره درخشان مدینه حضرت ام البنین(س) ، ص ۱۴۲


#مباهله_قرن_21

@mobahelegharne21
96 views07:53
باز کردن / نظر دهید
2020-09-09 13:00:26
#محرم
#دل‌تنگی |•


روز قیامت از چه بترسم که شال مـن

خورده گره به شالِ علیْ اکــبـرِ حُســیــن


#دخیلک_یا_علی
#به_امید_ظهور



•| @khoon_khoda
142 views10:00
باز کردن / نظر دهید