Get Mystery Box with random crypto!

خدایا! اخلاص! اخلاص! و می‌دانم ای خدا می‌دانم که برای عشق، | سجاد نوروزیان | دفتر یادداشت

خدایا!
اخلاص! اخلاص!

و می‌دانم ای خدا
می‌دانم که برای عشق، زیستن
و برای زیبائی و خیر، مطلق بودن،
چگونه آدمی را به مطلق می‌برد!
چگونه اخلاص این وجود نسبی را،
این موجود حقیری را که مجموعه‌ای از احتیاج هاست و ضعف‌ها و انتظارها، “مطلق “می کند!

در برابر بیشمار
جاذبه‌ها
و دعوت‌ها
و ضررها
و خطرها
و ترس‌ها
و وسوسه‌ها
و توسل‌ها
و تقرب‌ها
و تکیه‌گاه‌ها
و امیدها
و توفیق‌ها
و شکست‌ها
و شادی‌ها
و غم‌های همه حقیر
که پیرامون وجود ما را احاطه کرده‌اند
و دمادم ما را بر خود می‌لرزانند
و همچون انبوهی از گرگ‌ها
و روباه‌ها
و کرکس‌ها
و کرم‌ها،
بر مردار «بودن » ما ریخته‌اند،
با یک خود خواهی عظیم انقلابی،
که معجزه ی ذکر است
و زاده‌ی کشف ِ بندگی ِ فروتنانه‌ی ِ خویشتن ِ خدایی ِ انسان است!

ناگهان عصیان می‌کند!
عصیانی که با انتخاب ِ تسلیم ِ مطلق به حقیقت ِ مطلق، فرا می‌رسد
و از عمق ِ فطرت شعله می‌کشد
و سپس با تیغ ِ بوداوار ِ بی‌نیازی و بی‌پیوندی و تنهایی،
“مجرد “ می‌شود
و آنگاه از بودا هم فراتر می‌رود
و با دو تازیانه‌ی "نداشتن" و "نخواستن"
همه‌ی آن جانوران آدم‌خوار را از پیرامون ِ انسان بودن خویش
می‌تاراند!

و آنگاه،
آزاد،
سبکبار،
غسل کرده و طاهر،
پاک و پارسا،
"خود" شده و "مجرد" و "رستگار"!
انسان شده
و بی نیاز!

به بلندترین قله ی ِ رفیع معراج ِ تنهایی می‌رسد!

و آنجا همه‌ی "من"های دروغین و زشت را،
که گوری است بر جنازه ی شهید ِ آن من ِ راستین و زیبا و خوب،
که همیشه در آن مدفون است
و از چشم خویش نیز مجهول
و از یاد خویش نیز فراموش،
فرو می ریزد!!

دکتر علی شریعتی

@norouzian