Get Mystery Box with random crypto!

هزار حرف نگفته‌ست در دو چشم ترت چه زخم‌ها که نشاندند بر تن و | نفیسه سادات موسوی

هزار حرف نگفته‌ست در دو چشم ترت
چه زخم‌ها که نشاندند بر تن و جگرت

بریده بود قضا دست و پای رزم تو را
به جبر، داشت خدا از نبرد بر حذرت

ندید چشم تو، اما شنیدی از عمه
چگونه ذبح قفا شد به دست کین، پدرت

اگرچه بال گشودی رها شوی ز قفس
گرفت خیمه‌ات آتش، شکست بال و پرت

برادران تو از روی نی هواخواهت
تمام راه، دوتایی شدند همسفرت

نشست زخم زبانها به عمق جانت و آه
ندید چشم کسی غیر زخم فرق سرت

به زیر سایه تنت، پای، لحظه‌ای نگذاشت
تمام روز و شبانِ حیات مختصرت

ز خاطرات تو هرگز برون نرفت انگار
عمود آهن و داغ عموی چون قمرت

#نفیسه_سادات_موسوی

@nsmousavi23