Get Mystery Box with random crypto!

❤️🥀 عشاق 🥀❤️

لوگوی کانال تلگرام o_shagh — ❤️🥀 عشاق 🥀❤️
لوگوی کانال تلگرام o_shagh — ❤️🥀 عشاق 🥀❤️
آدرس کانال: @o_shagh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3
توضیحات از کانال

❤️❤️❤️🥀🥀🥀❤️❤️❤️

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها

2017-09-23 22:34:30 این شعر زیبا سروده استاد وحید امینایی است و به نقل از ایشان" در زمانی که به
تدریس در پایه های اول تا پنجم ابتدائی با هم (5 پایه ) مشغول بودم ، این احساس را
پیدا کردم که بچه ها آدم های بزرگی هستند در اندازه های کوچک که باید آنها را کشف
کرد.


سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم می گیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرن
خط کشی آوردم
درهوا چرخاندم...

چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !

صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟

بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...

گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار
دفتری پیدا کرد
گفت : آقا ایناهاش
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم

جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند.
خجل و دل نگران
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای
یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام
گفت : لطفی بکنید
و حسن را بسپارید به ما

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا
یا که دعوا کرده

قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش
متورم شده است
درد سختی دارد
می بریمش دکتر
با اجازه آقا

چشمم افتاد به چشم کودک.
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده, معلم بودم

لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمی دانستم

من از آن روز
معلم شده ام
او به من یاد بداد
درس زیبایی را

که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی

یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...

@O_shagh
194 views , 19:34
باز کردن / نظر دهید
2017-09-02 01:59:41 روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت.
همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردند.
اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند، چون او عاشق جزیره بود.
وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت، عشق از ثروت که با قایقی باشکوه
جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت:« آیا می توانم با تو همسفر
شوم؟»

ثروت گفت:« نه، من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم هست و دیگر جایی
برای تو وجود ندارد.»
پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود، کمک خواست.
غرور گفت:« نه، نمی توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خیس و کثیف
شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد.»
غم در نزدیکی عشق بود. پس عشق به او گفت:« اجازه بده تا من باتو بیایم.»
غم با صدای حزن آلود گفت:« آه، عشق، من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها
باشم.»
عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آن قدر غرق شادی و
هیجان بود که حتی صدای عشق را هم نشنید.
آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان
صدایی سالخورده گفت:« بیا عشق، من تو را خواهم برد.»

عشق آن قدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد و
سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد. وقتی به خشکی
رسیدند، پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را
نجات داده بود، چقدر بر گردنش حق دارد.

عشق نزد علم که مشغول حل مساله ای روی شن های ساحل بود، رفت و از او
پرسید: « آن پیرمرد که بود؟»
علم پاسخ داد: « زمان»
عشق با تعجب گفت:« زمان؟! اما او چرا به من کمک کرد؟»
علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: « زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق
است و زمان به دیگران ثابت میکند چه کسی ارزش نگه داشتن عشق را دارد»

@O_shagh
314 views , 22:59
باز کردن / نظر دهید
2017-08-28 11:27:15
عکس روز نشنال جئوگرافیک از کعبه

@O_shagh
176 views , 08:27
باز کردن / نظر دهید
2017-08-28 11:26:29
#wallpaper
#animal

@O_shagh
174 views , 08:26
باز کردن / نظر دهید
2017-08-28 11:24:45
ایکاش به خاطر کوچیکترین مهربونیا از هم تشکر میکردیم که یادمون نره اینا وظیفه نیست.

@O_shagh
166 views , 08:24
باز کردن / نظر دهید
2017-08-28 11:23:54 این داستان برترین داستان کوتاه در ایرلند و انگلیس در سالهای دور میباشد

روزی روزگاری شیری جوان حاکم جنگل شد
و یک روباه پیر وزیر و مشاور او بود که در حیله گری شهرت بی نهایت داشت.

حیوانات جنگل پدر حاکم جوان که بر آنان حکومت میکرد را به قتل رساندند و بخاطر وعده بازگشت آب به رودخانه و برکه های جنگل ، پسر او را حاکم کردند و شیر جوان سد پشت قصر را باز کرد
و آب به رودخانه و همه برکه ها آمد و حیوانات شادمان ماه های اول حکومت شیر جوان در کنار هم کار میکردند و از زندگی لذت میبردند.

روزی شیر به روباه گفت :
ای وزیر این حیوانات زمان پدرم مالیات نمیدادند و همیشه از آذوقه قصر پدرم برای زمستان غذای مجانی دریافت میکردند و دیدی چه بر سر او آوردند و به قتل رساندند.

آب سد قصر دارد تمام میشود و اگر خشکسالی شود ما خودمان چه کنیم و دوباره حیوانات بر علیه ما توطئه میکنند و مرا به قتل میرسانند.

روباه پیر رو به شیر کرد و گفت :
سلطان جوانم من این حیوانات را به خوبی میشناسم ، اگر به روشی که من میگویم حکومت کنی تا آخر عمر حاکم جنگل خواهی بود چون این حیوانات اگر در رفاه و آسایش باشند دوباره بر علیه حاکم توطئه میکنند. شیر گفت پس روش کار تو چیست ای روباه پیر.

روباه جارچیان را به وسط جنگل فرستاد وبه آنها گفت که جار بزنند و بگویند بابت کمک به آبادانی جنگل از این به بعد باید هر ماه یک سکه به صندوق قصر مالیات دهید ، چند ماه گذشت و بخاطر آبادانی همه حیوانات مالیات دادند ، وقتی دیدند هیچ کاری از سوی قصر برای جنگل انجام نشد دو تا از حیوانات اعتراض کردند و شکایت نمودند

روباه به مامورین دستور داد آن ها را دستگیر کنند و چون به شیر حاکم جوان تهمت کم کاری زدند در حضور بقیه حیوانات سر آن ها را از تن جدا کنند شیر به روباه گفت چکار میکنی حیوانات خشمگین میشوند و به قصر حمله میکنند

روباه گفت سلطان جوانم من این حیوانات را خوب میشناسم کارتان نباشد ، حکم اجرا شد و رعب وحشت در بین حیوانات بوجود آمد.

بعد از چند وقت روباه دستور داد از این پس هر هفته باید یک سکه به قصر مالیات دهند ، حیوانات معترض شدن ولی از ترس هیچ شکایتی نکردن و مالیات را پرداخت کردند

روباه باز به حیوانات دستور داد هفته ای سه سکه باید مالیات دهید ، سه تا از حیوانات فقیر شکایت کردند که این چه وضعی هستش شیر دارد ظلم میکند ، روباه سریعا دستور داد معترضین را به خاطر توهین به حاکم جنگل را زندانی کنند ، حیوانات دیگر سکوت کردند.

روباه مالیات را هفته ای هفت سکه اعلام کرد و هر حیوانی اعتراض میکرد به جرم توهین به سلطان جنگل زندانی یا اعدام میکرد ، شیر جوان با سکه های که حیوانات داده بودند یک قصر بزرگ و مجلل ساخت و آب را هم بر روی حیوانات بست.

حیوانات به سختی کار میکردند و هر چی در میاوردند خرج شکم خودشان و مالیات نمیشد و همه در غم و اندوه بودند و از ترس سلطان و اعدام نشدن اعتراض و شکایت نمیکردند
فقط در دل خود را نفرین میکردند که چرا توطئه کردند و شیر پدر را به قتل رساندند.

روباه در دم مرگ به شیر گفت اگر میخواهی همیشه حاکم بمانی حیوانات را در غم و گرفتاری نگه دار و همیشه آن ها را بترسان که اگر شکم شان سیر شود تورا خواهند کشت.
نوشته :
#اسکار_وایلد

O_shagh
159 views , 08:23
باز کردن / نظر دهید
2017-08-28 11:22:44
طبق افسانه های یونان باستان، انسان در ابتدا دارای چهار دست، چهار پا و دو سر بود. زئوس به دلیل ترس از قدرت او، به دو نیمه اش کرد و انسان مجبور شد تا همیشه به دنبال نیمه گمشده اش بگردد.

@O_shagh
136 views , 08:22
باز کردن / نظر دهید
2017-08-23 21:54:43 این ماه (شهریور) براتون چطور میگذره
ترجمه: پردیس بختیاری
2

مهر
اگر کاری به عهده دارید که باید هر چه زودتر به اتمام برسانید، به جای این که
خودتان را درگیر کنید، برخی از مسئولیت هایتان را به دیگران بسپارید. در
اواخر ماه روابط عاطفی شما به اوج می رسد که تاثیر خوبی بر روحیه شما و
به تبع دیگر زوایای زندگی تان خواهد داشت. اگر رازی در سر دارید، فعلا
برای افشای آن دست نگه دارید، این ماه زمان خوبی برای بیان حرفای رمزآلود
نیست.

بهترین روزهای این ماه: 26 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 11 شهریور

آبان
این ماه فرصت های زیادی برایتان فراهم می شود که باید از آنها نهایت استفاده
را بکنید. حال زمان آن است که انتظارات تان را از زندگی بالا ببرید. برای
این کار بیشتر کتاب بخوانید، مدیتیشن کنید، زمان بیشتری را به تنهایی
اختصاص دهید و با دیگران مهربان باشید... مطمئنا در انتهای ماه رد پای
خوشبختی را در زندگی تان خواهید دید.

بهترین روزهای این ماه: 8 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 6 شهریور


آذر
ماهی پر از سورپرایز پیش روی شماست، بنابراین خودتان را برای معجزه
هایی که در راه است آماده کنید. شما فرد خیالپردازی هستید اما سعی کنید که
میان دنیای خیال و واقعیت تفاوت قائل شوید. در غیر این صورت قدرت
تشخیص تان را پس از مدتی از دست خواهید داد.

شما تلاش زیادی برای هدف هایتان کرده اید اما مدام به در بسته می خوردید،
این ماه اما همه چیز دگرگون می شود و شما به مراد دلتان می رسید. در رابطه
عاطفی تان دچار تردید شده اید، در این شرایط بهتر است که به تنهایی تصمیم
نگیرید، قبل از هر اقدامی با شریک زندگی تان گفتگو کنید. از آنجا که این ماه
پر از اتفاقات خوب است، مطمئنا حرف های شما نیز نتیجه مثبتی خواهد داد.

بهترین روزهای این ماه: 8 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 6 شهریور

دی

این ماه شرایط مالی شما رو به بهبود خواهد رفت اما خودتان را محدود نکنید،
سعی کنید که عاقلانه عمل کنید تا درآمدتان بیشتر و بیشتر شود. برای این کار
لازم نیست که مسئولیت های بیشتری به عهده بگیرید و از خوشگذرانی هایتان
بزنید، کافی است که کمی عاقلانه و سیاست مدارانه تر جلو روید. در اواسط
ماه مجبورید که از بین دو راه یکی را انتخاب کنید. نگران نباشید، زیرا با
قدرتی که شما دارید می توانید مسیر درست را در پیش بگیرید. به توانایی
هایتان اعتماد داشته باشید و از مواجه شدن با مشکلات نترسید.

بهترین روزهای این ماه: 5 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 8 شهریور

بهمن
این ماه، برای شما ماه عشق است، بنابراین منتظر اتفاقات رمانتیک باشید. شما
اخیرا سختی های زیادی را پشت سر گذاشته اید اما عشق تمام راهها را برای
شما هموار خواهد ساخت. یادتان باشد که تحت هر شرایطی از امنیت و آرامش
خود اطمینان حاصل کنید.

هیچ چیز مهمتر از خود شما نیست، بنابراین نه تنها مراقبت روحی، بلکه
مراقبت فیزیکی نیز برای شما واجب است. شما خواسته ای دارید که آن را به
زودی به زبان می آورید، اما اگر از دوست یا همکاری «نه» شنیدید، ناامید
نشوید، در اواخر ماه نظر او بر می گردد و شما از این که به هدف تان رسیده
اید، احساس شادی و رضایت می کنید.

بهترین روزهای این ماه: 8 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 28 شهریور



اسفند
احساسات شما در این ماه سر به فلک می کشد. از این که منطق تان به حاشیه
رفته ناراحت نباشید.
شاید تا به حال برای شادی زندگی تان به دیگران تکیه می کردید، اما از این
پس باید یاد بگیرید که خودتان مسئول شادی خودتان باشید، پس برای خود وقت
کافی بگذارید. این که قبل از دیگران به خودتان اهمیت دهید، خودخواهی
نیست، بلکه با این کار شما قوی تر و بهتر از قبل خواهید شد و به تبع برای
دیگران نیز فایده بیشتری خواهید داشت.

بهترین روزهای این ماه: 2 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 27 شهریور

@O_shagh
130 views , 18:54
باز کردن / نظر دهید
2017-08-23 21:54:03 این ماه (شهریور) براتون چطور میگذره
ترجمه: پردیس بختیاری
1

فروردین

در این ماه جذابیت شما سر به فلک می کشد طوری که عده زیادی به سمت تان
جلب می شوند و از همنشینی با شما لذت می برند. شما ذاتا فردی مستقل هستید
که می توانید رهبری یک گروه را به عهده بگیرید. اگر تا به حال جسارت این
کار را نداشته اید، از این پس برای رسیدن به این موقعیت تلاش کنید.

اگر اکنون نیز در این شرایط به سر می برید، مراقبت باشید زیرا کوچک ترین
خطایی که از شما سر زند پشیمانی های زیادی را به بار خواهد آورد. شما در
این ماه به خواسته های زیادی که مدت هاست در سر داشتید، خواهید رسید

زندگی را ساده تر از قبل بگیرید و استراحت را فراموش نکنید.

بهترین روزهای این ماه: 4 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 6 شهریور

اردیبهشت
شما در محیط کارتان کمی استرس دارید اما باید به توانایی هایتان ایمان داشته
باشید. اگر فرصتی برای شما فراهم شد، به آن فکر کنید اما زود تصمیم نگیرید.
به زودی همه چیز دست به دست هم می دهد و شما به یکی از بزرگ ترین
آرزوهایتان خواهید رسید.

از آن پس دید شما نسبت به زندگی زیباتر می شود و روزهای خوش بیشتری
را تجربه خواهید کرد. این احساس نه تنها شما بلکه به خانواده و نزدیکان تان
نیز منتقل می شود.

بهترین روزهای این ماه: 28 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 25 شهریور

خرداد
این ماه برای شما ماه بی نهایت شلوغی است. نه وقت استراحت دارید و نه وقت
گشت و گذار با دوستان و اقوام تان اما نگران نباشید زیرا نتیجه مثبت و
رضایت بخشی از این تلاش هایتان به دست خواهید آورد.
گره های بسیاری در زندگی تان داشتید که به زودی بسیاری از آنها باز می
شوند. پس از این که کارهایتان را به جایی رساندید، زمان آن است که بیشتر در
کنار خانواده بمانید.

بهترین روزهای این ماه: 4 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 8 شهریور

تیر
اوایل این ماه احساس ناامنی می کنید. فکر می کنید که لبه تیغ راه می روید و
دست تان به هیچ جایی بند نیست. اما بهتر است که نفسی عمیق بکشید و
فکرهای منفی را از سرتان دور کنید. همه چیز درست می شود به شرط آن که
صبور باشید.

مشکل شما این است که خیلی کمال گرا هستید و خودتان را با بهترین ها مقایسه
می کنید و همین موضوع از اعتماد به نفس تان می کاهد. وظیفه شما این است
که همه تلاش تان را بکنید و نتیجه آن هر چه که بود، پشیمان نشوید. در اواسط
ماه خبرهای خوبی به شما می رسد که اندکی از نگرانی تان می کاهد.
از نظر مالی نیز شرایط بهتری را تجربه خواهید کرد.

بهترین روزهای این ماه: 22 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 3 شهریور

مرداد
این ماه شما بیشتر از همیشه در خانه به سر می برید و با خانواده تان در ارتباط
اید. اگر چه این کار خوب است اما سعی کنید که افراط نکنید تا بقیه کارهایتان
به عقب نیافتند. اگر نگران مشکلی هستید که در خانواده تان رخ داده، به زودی
برطرف می شود. با شروع این ماه، سعی کنید که در محیط کار فعال تر عمل
کنید.

بهترین روزهای این ماه: 1 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 6 شهریور


شهریور
در این ماه دوستان و همسایه هایتان علاقه بیشتری به شما نشان خواهند داد
طوری که مدام با شما تماس می گیرند و قرار می گذارند. اگر چه برایتان
سخت است که به دعوت آنها پاسخ منفی دهید اما اگر فکر می کنید که به
زندگی و برنامه روزمره تان لطمه می زند، این کار را انجام دهید.

از آنجا که شما ماههای سختی را پشت سر گذاشته اید، وقت آن است به خودتان
استراحت دهید. هر چه به اواخر ماه نزدیک تر می شوید، خوشبختی بیشتر به
سمت تان می آید. از فرصت های کاری که برایتان ایجاد می شود، نهایت
استفاده را بکنید تا هر چه زودتر به جایگاه دلخواه تان برسید.

بهترین روزهای این ماه: 27 شهریور
بدترین روزهای این ماه: 3 شهریور

@O_shagh
114 views , 18:54
باز کردن / نظر دهید
2017-08-23 21:20:56
به مَردی دل ببند که از علاقش به خودت مطمئنی

قانونِ رابطه ها این است:
مَرد باید عاشق تر باشد!!! مَرد است که باید برای داشتنت تلاش کند مَرد است که باید پُر باشد از نیاز به تو مَرد است که باید بجنگد...
تو چرا نشسته ای کنجِ اتاق و زانوهایت را بغل گرفته ای و اشک می ریزی و روزهایت را آتش میزنی! چند سالت است مگر؟!

اینکه می نویسی خسته شده ای، اینکه می نویسی دیگر کِشِش نداری، این فاجعه است، فاجعه!
این روزهایت، بهترین روزهایت هستند...
حالاست که باید بخندی، حالاست که باید رها باشی و آزاد، حالاست که باید دخترانگی کنی...
نه که همه را خط بزنی و بنشینی کنجِ اتاق و دیوارهایش را خراش دهی و زاربزنی برای نداشتنِ مَردی که حواسش هم به تو نیست..!

@O_shagh
101 views , 18:20
باز کردن / نظر دهید