بچهام گفت مامان بریم «مگازه» پاستیل بخریم؟ گفتم مامان به خدا جون ندارم رو پاهام وایستم. رفت بیرون اتاق، برگشت گفت:«میدونی دفترنقاشیم کجاست؟ میخوام عسک اون موقع رو بکشم که دختربچهی شادی بودم» • فاطمه • @OfficialPersianTwitter 53.4K views20:20