ایشون مارگارت میچله. سال ۱۹۲۶ شوهرش از دست کتابایی که میخونده | ا
ایشون مارگارت میچله. سال ۱۹۲۶ شوهرش از دست کتابایی که میخونده خسته میشه، چون آوردنشون از کتابخونه با ایشون بوده و بهش میگه: «پِگی ول کن! بهجای اینهمه کتاب خوندن، بشین یکی بنویس!» ایشونم میشینه و رمان "بر باد رفته” رو مینویسه!