گمانم گذشتن از گذشته یک مهارت است که بعضیها هرگز بهدست نمی | ☆ امیدگرافیک ☆
گمانم گذشتن از گذشته یک مهارت است که بعضیها هرگز بهدست نمیآورند. من اغلب در گذشته پرسه میزنم. بعضی روزها را دوباره، بعضی لحظهها را ساعتها و بعضی آدمها را از فاصلهای نزدیکتر زندگی میکنم. به بوسههای بیاثر، کمی عاطفه اضافه میکنم و سد بغضهای بیسرانجام را میشکنم تا رودها به دریاها بریزند و دریاها به اقیانوسها. میدانم هیچکدام از اینها چیزی را در لحظه حال عوض نمیکند و میدانم باید مراقب باشم خیام که جام زیستن در لحظه را میدهد دستم، دوباره از حفره کوچک زمان عبور کنم و به اکنون برگردم. آنوقت در حالی که لبخند میزنم به خیام بگویم احتمالاً این شعر را نشنیدهای که شاعری بعد از تو نوشته و این روزها مدام توی سرم میچرخد و ذکر مداومش این خیال را در من پررنگ میکند که آینده هم گذشتهای حیرتانگیز خواهد بود: گمان مبر که به پایان رسید کار مغان/ هزار بادهی ناخورده در رگ تاک است