جنگ؛ ابتدا و انتهای خستگیهای یک آدم است. یک نفر از آنچه هست | ☆ امیدگرافیک ☆
جنگ؛ ابتدا و انتهای خستگیهای یک آدم است. یک نفر از آنچه هست خسته میشود و جنگیدن را آغاز میکند به امید اینکه شاید روزی، ساعتی و یا لحظهای، اوضاعش بهتر شود. یک نفر هم برای پایان دادن به جنگیدنهایش، نبرد علیه خودش را آغاز میکند و دست از پا درازتر با خستگیهایش برمیگردد. هرچه که باشد، جنگ؛ راهحلِ هیچچیزی نیست. آن کسی هم که شعارِ «جنگیدن برای آرزوها» را توی سرِ امثال ما فرو کرد، خودش از آرزو کردن خسته بود. جنگ؛ ویرانه برجای میگذارد و عدهای را آواره و گمگشته میسازد. از بدترینِ نبردها، جنگیدن با خویشتن است. اگر آنچیزی که هستی را تاب نیاوری و مثلا برای آدمِ بهتری شدن بجنگی، خستهتر و دلتنگتر برمیگردی. خوب گوش کن! سلاحت را زمین بگذار. بنشین. چشمهایت را ببند. نفس بکش. نفسِ عمیقتری بکش و در نهایت، خودت و تمامِ آنهایی را که روزی تو را تشویق به جنگیدن کردهاند، ببخش... خودت را ببخش...