Get Mystery Box with random crypto!

اسیر نفس خبیثم وبال گردن یار سزد که خون بفشانم ز رخ چو ابر بها | گروه فرهنگی امیدواران

اسیر نفس خبیثم وبال گردن یار
سزد که خون بفشانم ز رخ چو ابر بهار

بهار عمر خود از کف پی هوس دادم
کنون رسیده ام اینجا خراب و خسته و زار

خراب و خسته و زارم ز جرم و کرده خویش
نه روی ماندن کویش نه پا و جای فرار

فرار و رفتن از این در ز هر گنه بدتر
که نیست در دو جهانم مکان امن و قرار

قرار جان من است او که دست من بگرفت
اگرچه دست کشیدم از او فزون ز هزار

هزار و یکصد و اندی غریب و غایب ماند
نگشته جمع برایش هنوز سیصد یار

نه یار گشته ام او را نه منتظر، که شدم
چو استخوان به گلویش به دیده اش چون خار

چو خار و خس همه عمرم اسیر باد هوا
هوایی اش نشدم من که آیدم به کنار

کنار او رسد آنکس که در هوای درش
به هر طرف شده راهی شبیه گرد و غبار

غبار مقدم مهدی طلب کن ای سامان
بکش به دیده که نوری دهی به دیده تار

عضویت در کانال امیدواران
@omidvaranir
وب سایت امیدواران
omid-varan.ir
صفحه اینستاگرام امیدواران
https://www.instagram.com/omidvaranir