Get Mystery Box with random crypto!

درست نمیدونست چند دقیقه بود که پسر بزرگتر داشت بدنش رو #می‌بوس | n.

درست نمیدونست چند دقیقه بود که پسر بزرگتر داشت بدنش رو #می‌بوسید و #مارک میکرد...
فقط میدونست هر نقطه ی بدنش سوزش جای دندونا و لبای #آلفاش
رو حس میکرد. با کشیده شدن محکم شلوار از روی پاهاش با #ناله پاهاش رو تو هم جمع کرد که با دستای چان دوباره به حالت باز شدش برگشت. چانیول با دیدن شورت مشکی و ساده ش توی اون پاهای سفیدو‌ کشیده نیشخندی زد و بوسه ای #خیسی رو زانوش گذاشت.
میبینم که دیگه خبری از اون شورت های باب اسفنجی نیست حیف....با وجود اونا روی پاهای خوشگلت بیشتر #تحریک
میشدم
بکهیون با نفسای به شماره افتاده لبخندی زد و گفت:
یعنی بدون وجود اونا دیگه تحریک نمیشی؟
چان با دیدن چشمهای شیطون و لبای اویزونش هیسی زیر لب کشید. بعد از این اینکه باکسرش رو از پاهاش دروورد دست انداخت زیر زانوهاش و به سمت خودش کشیدش. همپنطور که پاهاش رو باز میکرد و سرش رو پایین میبرد خطاب به امگای سکسیش با صدای خشدارش گفت:
خودت تا چند دقیقه ی دیگه میفهمی بدنت تا چه حد می‌تونه دیوونم کنه
بک با حس #مکیده
شدن ورودی نبض دارش با شوک چشمهاش رو باز کرد و اسم الفاشو ناله کرد:
اهههههه...چااان ..نهههه