2022-05-02 14:13:46
به نام خدا
هزار نکته از هزار کتاب
نکته ۷۸۲
سلام
دوستی پیام داده بود، روزت مبارک!
خیلی با خود کلنجار رفتم، که مناسبت تبریک را
پیدا کنم، آخر فهمیدم، فردا دوازده اردیبهشت
روز معلّم است، مناسبتِ تبریک هم بدان خاطر
است.
بر عمر رفته و خاطرات تلخ و شیرین تاسف
خوردم.
روزگاری که من و امثال من معلّمی را انتخاب
کردیم، می شد با شش کلاس سواد به هر اداره ای
وارد شد و این همه سختی نکشید.
من و امثال من، به عشقِ معلّمی رفتیم، که معلّم
شویم و شدیم.
سال ها با حال و هوای نوجوانان و جوانان زندگی کردیم، باشادابیشان شاد، از اندوهِ فقر و کمبودهایشان
غمگین شدیم، از پیشرفتشان، نه تنها پدران و مادرانِ
آنان، ما هم اوج گرفتیم، روزهای سخت را با دیدن
پای افزار های زه در رفته و شلوارهای وصله دار شان، پنهانی اشک ریختیم.
امّا سعی کردیم، طوری رفتار کنیم، که خنده بر چهره
آنان بنشانیم و نهال امید و نویدِ آینده ای روشن و
درخشان در دل هاشان بکاریم.
نه تنها شیطنت های کودکانه شان را، به ادب و تربیت خانواده نسبت ندادیم، بلکه همه ی آن رفتارها را لازمه ی روزگار سن و سالشان به حساب آوردیم.
ترک های چهره ی معصومانه ی آنان را از سوزِ سرمای زمهریر گونه زمستان ها و عرق ها بر گل گونه ی
لطیفشان را از شدّتِ گرمای تابستان های جهنمی
دیدیم، که گویی آن همه مرارت برایشان بازیچه ی
بچگانه بود و چه زیاد از آن درسِ استقامت گرفتیم!
با همه ی اين اوصاف، مگر می توان معلّمی با این
همه خاطره، از سرد و گرمِ زمانه، روزش را به یاد
نیاورد؟
از دوستی کتابخوان شنیدم، در سرزمین پهناورِ چین، خواستند از معمار تجدید حیات علمی و صنعتی آنجا در حقیقت از بانی رنسانس کشورشان یعنی؛ " مائو " تجلیل کنند، به دنبال لقب های فراوان رفتند، هیچ
لقبی را برازنده تر از عنوانِ " معلّمی " برایش نیافتند.
راه دور نرویم، ارسطو را در دنیای قدیم، معلّم اوّل
لقب دادند، قرن ها بعد از او در بین علما و فضلا، گشتند تا ببینند، شایستگیِ معلّم ثانی را کدام یک از بزرگان دارد، با بودن ابن سینا و رازی و بیرونی ها
و.....،
این لقب را به فارابی دادند.
سخن این است، هدف از این القاب به آن بزرگان نه هدیه کردن منصبی به آن ها بوده و نه خورجین
شان پر از جواهر کردن بوده. تنها ارج نهادن بر حرفه
و بزرگداشتنِ دانششان بوده.
گله این نیست، تجلیل معلّم چون منی در حدّ آن
بزرگان باشد، زیرا که قیاس این چنینی، ریشه در
خود بزرگ پنداری دارد.
امّا با این توقّع اندک، چرا از فراموش شدگانیم.
آنقدر فراموشی که خودمان هم باور به آنچه بودیم
و آنچه کردیم، نداشته باشیم.
رنج این غصّه را بهتر از هر کسی لسان الغیب، حافظ شیرین سخن فریاد زده:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقتِ ما کافریست، رنجیدن
بگذریم؛
سخن حکیمانه ی حافظ را برای التیام این غصّه
آوردم، ادامه اش را از همو که درد شناس و مرهم
نه است، نقل می کنم، که انبساط خاطری برای
چو منی و خواننده ی این مختصر باشد.
منم، که شهره ی شهرم، به عشق ورزیدن
منم، که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما، کافریست رنجیدن
به پیرِ میکده گفتم، که چیست راهِ نجات
بخواست جامِ می و گفت عیب پوشیدن
مرادِ دل ز تماشای باغ عالم چیست؟
به دستِ مردمِ چشم، از رخِ تو گُل چیدن
به می پرستی از آن، نقشِ خود زدم بر آب
که تا خراب کنم، نقشِ خود پرستیدن
به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم ور نه
کشش چو نبوَد از آن سو، چه سود، کوشیدن
عنان به میکده خواهیم تافت، زین مجلس
که وعظِ بی عملان، واجبست نشنیدن
ز خطِّ یار بیاموز، مِهر با رُخِ خوب
که گِردِ عرض خوبان، خوشست گردیدن
مبوس جز لبِ ساقیُّ و جامِ می، حافظ!
که دستِ زهد فروشان خطاست، بوسیدن
دیوان حافظ، نشر طلوع،
صفحه ۲۸۱ و ۲۸۲
بدرود
سیّد عبدالحسین کریمی شال
۱۴۰۱/۲/۱۲ ماسال
اتاق خبر گیلان
@otaghkhabargilan
736 views11:13