Get Mystery Box with random crypto!

برخی واژه‌های دُژوار شاهنامه: برجای: سزاوار. شایسته. تو دانی | کانال انجمن مبارزان متحد

برخی واژه‌های دُژوار شاهنامه:

برجای:
سزاوار. شایسته.
تو دانی که ما سخت بیچاره­‌ایم
نه برجای خواری و پیغاره­‌ایم
فردوسی بزرگ

برج بره:
برای دریافت این واژه، باید به واژه‌ی «چرخ» بنگریم؛

«چرخ»:
ستاره­‌شناسان دوران پیش، برپایه­‌ی دانش زمان خود، برآن بودند که زمین در کانون آسمان جای دارد و آسمان­‌ها مانند پیاز، پوست‌درپوست، تَبَغه‌تَبَغه روی هم جای دارند و گرداگرد زمین می­‌چرخند. آسما­ن­‌ها برآمده از هفت تَبَغه­‌اند و نام آن­‌ها از پایین به بالا، بر پایه­‌ی نزدیکی به زمین چنین­‌اند:
۱-ماه
۲- تیر(که آن را دبیر آسمان نامند)
۳-ناهید (آناهیتا، درخشان­ترین ستارگان رونده) [که پیشینیان آن را خوش­‌شگون دانند!]
۴- آفتاب(خورشید گیهان­فروز)
۵-بهرام
۶-برجیس(زاوُش)
۷-کیوان (که پیشینیان آن را بدشگون دانند!)
ط
کسی که تنگدست و بی­چیز باشد می­‌گویند: «در هفت آسمان یک ستاره ندارد»
شماره­‌ی چهره­‌های سپهری که در گردشگاه زمین جای دارند دوازده‌تاست که چنین­‌اند:
۱-بره ۲-گاو ۳-دوپیکر ۴-خرچنگ ۵-شیر ۶-خوشه ۷-ترازو ۸-کژدم ۹-کمان ۱۰-بزغاله ۱۱-دول ۱۲-ماهی.
آفتاب در گردش سالانه از برابر این دوازده چهره­‌های آسمانی می­‌گذرد و هر هنگامه­‌ی سال بستگی به آن دارد که آفتاب در برابر کدامیک از آن­هاست. پس  هنگامی آفتاب از پیش بره، گاو و دوپیکر می­‌گذرد هنگامه­‌ی بهار است.

خرچنگ، شیر، خوشه:تابستان.
ترازو، کژدم، کمان:پاییز.
بزغاله، دلو، ماهی:زمستان.
و نیز نام چهره­‌های آسمانی را به دوازده ماه سال داده آنها را بُرج‌ها می­‌خواندند. ماه یکم سال برج بره و ماه پایانی سال برج ماهی بود. بالای هشت آسمان که در پیش نام برده شد آسمان نهم یا سپهربرین جای دارد که آن را اورنگ یا تخت برین می­‌خواندند.
در سروده­‌های سخنوران از سپهرها و اختران و چهره­‌های آسمانی بسیار نام برده می­‌شود، فردوسی هفت آسمان را در یک بند آورده است:
چو کیوان و بهرام و ناهید و شیر
چو خورشید و تیر از بر و ماه زیر
فردوسی بزرگ

داستان کاموس کشانی:
وزین رو فریبرز بر میسره
چو خورشید تابان به برج بره
فردوسی بزرگ

برج حَمَل:

هفت‌خان اسپندیار:
چو خورشید بر چرخ بنمود چهر
بیاراست روی زمین را به مهر

به برج حمل تاژ بر سر نهاد
ازو خاور و پاختر گشت شاد
فردوسی بزرگ

برج خرچنگ:

داستان کاموس کشانی:
چو برزد سر از برج خرچنگ شید
جهان گشت چون روی رومی سپید
فردوسی بزرگ

برج خوشه:

پادشاهی خسروپرویز:
بدو گفت گردوی؛ نوشه بدی
چو ناهید در برج خوشه بدی
فردوسی بزرگ

برج شیر:

پادشاهی اسکندر:
چو خورشید برزد سر از برج شیر
سپهر اندرآورد شب را به زیر
فردوسی بزرگ

برج کمان:

پادشاهی لهراسپ:
چو خورشید از آن کوشش آگاه شد
ز برج کمان بر سر گاه شد
فردوسی بزرگ

برج گاو:

پادشاهی اسکندر:
چو خورشید برزد سر از برج گاو
ز هامون برآمد خروش چکاو
فردوسی بزرگ

برج ماهی:

داستان سیاوش:
جهانی سراسر به شاهی مراست
در گاو تا برج ماهی مراست
فردوسی بزرگ
دنباله دارد...


تورج آریامنش


بن‌مایه‌ها
واژه‌نامک
در ژرفای واژه‌ها
واژه‌نامه‌ی دهخدا
واژه‌نامه‌ی پارسی
تارنمای گنجور