Get Mystery Box with random crypto!

Paintings.نقاشی

لوگوی کانال تلگرام painting_naghashi — Paintings.نقاشی P
لوگوی کانال تلگرام painting_naghashi — Paintings.نقاشی
آدرس کانال: @painting_naghashi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 499
توضیحات از کانال

🌐 # تبادل💎
: creator ⇨
☜ آکادمی طراحی⇩ 🔻
..

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2021-06-07 22:45:16
|نقاشی روی سنگ با ماژیک
|
2.4K views19:45
باز کردن / نظر دهید
2021-06-07 22:45:16
|نقاشی زیبای #رنگ_روغن از هنرمند:
marco grassi
اجرای بافت پوست
|
2.3K views19:45
باز کردن / نظر دهید
2021-06-07 22:45:15
معرفی و آشنایی با انواع #پاستل
@gapartist
2.0K views19:45
باز کردن / نظر دهید
2021-05-25 13:01:50
عشق مانند پرنده هاست.
آنها را محڪم در آغوش بگیرید میمیرند.
آنها را شل نگه دارید هرگز برنمیگردند.
اما اگر آنها را با دقت نگه دارید، آنها همیشه ڪنارت خواهند ماند.
2.0K views10:01
باز کردن / نظر دهید
2021-05-22 12:34:33
همانطور ڪه اندیمیون به ماه علاقه داشت ، سلین ، الهه یونانے ماه نیز به مردے ڪه وے را مشاهده مے ڪرد علاقه داشت.

Endymion یڪے از زیباترین انسانها تلقے مے شد ، از نظر گانیمد یا نرگس رقیب بود و سلین به سرعت عاشق چوپان شد و بنابراین سلن هر شب در غار خود در ڪوه Latmos به Endymion مے رفت.

سلین البته بے سن بود ، در حالے ڪه اندیمیون فانے بود ، و بنابراین سلین به زئوس رفت و از خدا خواست تا جوانے ابدے به اندیمیون بدهد ، تا سلن و اندیمیون براے همیشه در ڪنار هم باشند. زئوس Endymion را به معناے عادے آن جاودانه نڪرد ، و در عوض ، با ڪمک گرفتن از Hypnos ، Endymion را در یک خواب ابدے قرار داد ڪه او پیر نمے شود.

بدین ترتیب Endymion با چشمانش مے خوابید تا بتواند براے همیشه به معشوق خود نگاه ڪند ، زیرا سلین هر شب به ملاقات او ادامه مے داد.
1.8K viewsedited  09:34
باز کردن / نظر دهید
2021-05-22 12:34:33
Ophelia, 1880, by Sarah Bernhardt (1844-1923)

____________________________

خسته از کار، سراسیمه خود را به خوابگه خویش می‌رسانم،
همان آرامشِ عزیزی که جوارحِ خسته ی سفر را می آرامد؛
اما آن هنگام سفری در سرم می آغازد،
و ذهنم را به کار می‌گیرد، درحالی که کارِ بدن به سر رسیده است:
سپس افکارم، از مکان دوری که می زیَم،
خیال زیارتی مشتاقانه به کوی تو می پرورانند،
و پلک های سستم را باز نگاه می‌دارند،
خیره به تاریکی ای که کوران می‌بینند:
تنها چشمِ خیال پردازانه ی روحم است
که سایه ی تو را به نظرِ سیاهم می‌آورد،
که، همانند جواهری معلق در شبی هولناک،
شبِ سیاه را زیبا می‌سازد، و چهره‌ی پیرش را جوان.

بنگر که طی روز جوارحم و در شب ذهنم
بخاطر تو و برای خودم آرام نمی‌گیرند.

#شکسپیر
غزل 27
1.4K views09:34
باز کردن / نظر دهید
2021-04-28 20:38:01
Ismenia (1908)
Painting By
John William Godward
Phobicool
1.5K views17:38
باز کردن / نظر دهید
2021-04-28 08:14:12 ای شب من- به تو می اندیشم شوریده وار،
ای روز من- و به تو بی اعتنا: بگذار این گونه باشد!
بر می گردم و به سرنوشت خود لبخند می زنم
که مرا فقط نکبت داده است.
دودهای دیروزی هولناک اند،
شعله هایی که مرا می سوزانند بر نخواهند افتاد،
به نظرم، این آتش فروزان،
آسمانی آفتابی نخواهد شد.
آیا بدون سر سپردن می توانم بردباری کنم؟
تو را برای اینجا نبودنت ناسزا می گویم.
در دوردستها هستی. هرگز مرا نخواهی دید،
محبوس در دام مهیب خود.

#آنا_آخماتوا
1.3K views05:14
باز کردن / نظر دهید
2021-04-27 12:01:54
1.2K views09:01
باز کردن / نظر دهید