Get Mystery Box with random crypto!

پند و قند

لوگوی کانال تلگرام pandoghand — پند و قند پ
لوگوی کانال تلگرام pandoghand — پند و قند
آدرس کانال: @pandoghand
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 15
توضیحات از کانال

داستان کوتاه و شیرین,مطالب جذاب و خواندنی,شعر جالب،لطیفه,طنز ،مطلب علمی جذاب و ...ما را به دوستانتان معرفی کنید.....
برای تبلیغ و تبادل به آدرس زیر مراجعه کنید:https://t.me/joinchat/AAAAAAyyJPBHp3gg9d9eWA

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2018-11-13 16:55:16 سامانه «هفتاد سی» کاربران را در ۷۰ درصد سود بازار بزرگ محصولات اعتباری از جمله شارژ و بسته های اینترنت و قبض و... شریک می کند.
شما روی خرید کسانی که از طریق شما با سایت و اپ ۷۰۳۰ آشنا شده اند، سود مشخص خواهید داشت.
از طریق لینک زیر در چند ثانیه عضو شوید و شروع به درآمدزائی کنید.
https://7030.ir/r/vmk110
شناسه‌ی معرف هنگام ثبت نام: vmk110
509 views13:55
باز کردن / نظر دهید
2018-08-23 17:57:18 چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
مرد فقیری از خدا سوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!
مرد گفت: من چیزی ندارم که ببخشم
خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست!
یک صورت، که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی!
یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی!
یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی!
و چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!

فقر واقعی فقر روحی است...

به کانال داستان های کوتاه وپرمعنا بپیوندید https://telegram.me/shortstorys1
57 views14:57
باز کردن / نظر دهید
2018-08-22 23:19:27 نقاش خوش فکر
به کانال داستان های کوتاه وپرمعنا بپیوندید

پادشاهی بود که از یک چشم و یک پا محروم بود.
روزی پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند نقاشی زیبایی بکشند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟! سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد.
او پادشاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده!

آیا ما می توانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؟
ندیدن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنها می تواند حال ما را خوب و روان مان را آرام کند.

این نوع نگرش، مهارتی آموختنی است و با تمرین، در ذهن ما نهادینه می شود.

به کانال داستان های کوتاه وپرمعنا بپیوندید
42 views20:19
باز کردن / نظر دهید
2018-08-22 23:18:02 خار و جوانی
به کانال داستان های کوتاه وپرمعنا بپیوندید


مولوی مثلی می آورد، می گوید: شخصی خاری را در سر راه مردم کاشته بود؛ این خار بزرگ شد.گفتند: آقا بیا این خار را بِکَن. گفت: دیر نمی شود، حالا می کَنیم، یک سال دیگر می کَنیم! سال بعد بوتۀ خار بزرگتر شد، ولی خا رکَن چطور؟ پیرترشده. گفتند: بیا بِکَن. گفت: دیر نمی شود، بعد می کَنیم. سال به سال بوتۀ خار بیشتر رشد می کرد، بیشتر ریشه می دوانید، تنه اش کلفت تر، خارهایش تیزتر و خطرش بیشتر می شود؛ امّا خارکن پیرتر و از نیرویش کاسته می شد. می خواهد بگوید: این ملکات رذیله، اخلاق فاسد، روز به روز در وجود تو مثل آن بوتۀ خار بیشتر رشد می کند، بیشتر ریشه می دواند، تنه اش کلفت تر، خارهایش تیزتر و خطرش بزرگ تر می شود، ولی تو خودت روز به روز پیرتر می شوی و از نیرویت کاسته می شود.
وقتی که جوان هستی مثل یک آدم قوی و نیرومندی هستی که می خواهد یک نهال را بکند. به سرعت می کَنی، ریشه اش را هم می کنی، امّا وقتی که پیر شدی، مثل یک آدم سست قوه ای هستی که می خواهد یک درخت قوی را با دست خودش بکَند، هر چه زور می زند درخت از ریشه در نمی آید.

تمثیلات و تشبیهات در آثار شهید مطهری، علیرضا رجالی تهرانی، ص ۱۵۴.

به کانال داستان های کوتاه وپرمعنا بپیوندید
33 views20:18
باز کردن / نظر دهید
2018-08-09 17:44:14
396 views14:44
باز کردن / نظر دهید
2018-08-06 00:46:49 چشم عاشق کش او کشت مرا بار دگر

چشم عاشق کش او کشت مرا بار دگر گوئيا نيست بجز قصد منش کار دگر
بسته دام غم عشق بسي هست وليک همچو من نيست در اين دام گرفتار دگر
من نيارم که کنم در رخ اغيار نظر گر چه يارم طلبد هر نفسي يار دگر
گر بهيچم شمرد مشتري ماه خصال نبرم رخت دل و جان بخريدار دگر
مگر از لطف دلم را بخرد ورنه چه قدر کاسه قدر مرا بر سر بازار دگر
آه کز جان ستمکش نفسي بيش نماند وان طبيب دل و جان همدم بيمار دگر
اي دل آزار جفاکار چه باشد که نهي بر جراحات دلم مرهم آزار دگر
خانمان ما و سيه چشم بلاجوي مرا که کند بي رخ تو رغبت ديدار دگر
شد چنان مست از آن نرگس خمار حسين که خمارش نبرد باده خمار دگر

شعر از منصور حلاج
390 views21:46
باز کردن / نظر دهید
2018-08-06 00:35:49 دلا اگر نفسي ميزني بصدق و صفا
دلا اگر نفسي ميزني بصدق و صفا بجان بکوش که باشي غلام اهل وفا
بهر قبيله چه گردي اگر تو مجنوني بيا و قبله گزين از قبيله ليلا
چو تشنه لب به بيابان هلاک خواهي شد غنيمتي شمر اي دوست صحبت دريا
اگر تو لذت ناز حبيب ميداني شفا ز رنج بجوي و ز درد خواه دوا
اگر ستم رسد از دوست هم بدوست گريز کجا رود بجهان وامق از در عذرا
مجوي جانب جانان ز عقل راهبري که عشق دوست بود سوي دوست راهنما
ميان شب بچراغ آفتاب نتوان جست که آفتاب هم از نور خود شود پيدا
بپاي مورچه نتوان بکوه قاف رسيد برو تو تعبيه کن خويش در پر عنقا
طريق عقل رها کن بعشق ساز حسين اگر تو عاشق عشقي و عشق را جويا

شعر از منصور حلاج
371 views21:35
باز کردن / نظر دهید
2018-03-22 15:01:51
516 views12:01
باز کردن / نظر دهید
2018-03-15 20:11:51 شعر بالا از استاد شهریار
519 views17:11
باز کردن / نظر دهید
2018-03-15 20:11:15 در دیاری که در او نیست کسی یار کسی

کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

هر کس آزار من زار پسندید ولی

نپسندید دل زار من آزار کسی

آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد

هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی

سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من

هر که با قیمت جان بود خریدار کسی

سود بازار محبت همه آه سرد است

تا نکوشید پی گرمی بازار کسی

من به بیداری از این خواب چه سنجم که بود

بخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسی

غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید

کس مبادا چو من زار گرفتار کسی

تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید

بارالها که عزیزی نشود خوار کسی

آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او

به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی

لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما

نشود یار کسی تا نشود بار کسی

گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل

شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی

شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم

به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی
541 views17:11
باز کردن / نظر دهید