آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین:
150
توضیحات از کانال
باافتخار دعوتید به خوانش پاراگرافهایی از ادبیات داستان ایرانی
● ارتباط با پاراگرافخوانی ●
@yoonesazizi
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
1
4 stars
0
3 stars
0
2 stars
1
1 stars
0
آخرین پیام ها
2022-02-17 12:33:32
۲۰۷
بلقیس سلیمانی؛
سه ضلع طرح، شخصیت و موقعیت «چپدستها» را خوشخوان کرده است
بلقیس سلیمانی در نشست نقد و بررسی رمان «چپدستها» اثر یونس عزیزی با اشاره به طرح، شخصیت و موقعیت به عنوان سه ضلع این رمان، گفت: مجموع این عوامل باعث میشود رمان «چپدستها» به رمانی خوشخوان و جذاب تبدیل شود.
www.ibna.ir/fa/gozaresh_poosheshi/318573
1.0K viewsedited 09:33
2022-02-08 14:11:44
۲۰۶
در نقد و بررسی رمان «چپدستها» عنوان شد؛
«چپدستها» داستان خوشساختی است که به مسئله تنهایی و فقر میپردازد
در نشست بررسی رمان «چپدستها» اثر یونس عزیزی، کاوه فولادینسب نویسنده و منتقد ادبی این رمان را داستانی پیرنگمحور و خوشساخت توصیف کرد و مهدی حمیدیپارسا داستاننویس و استاد دانشگاه از دو مفهوم فقر و تنهایی که در محتوای اثر به آن پرداخته شده، صحبت کرد.
گزارش کامل این نشست را در لینک زیر مشاهده بفرمایید.
www.ibna.ir/fa/gozaresh_poosheshi/318235
1.8K viewsedited 11:11
2021-12-24 17:04:20
۲۰۵
یادداشت مهمان؛
انداختن مخاطب به قلاب روایت
سمیه کاظمی حسنوند داستاننویس و منتقد ادبی در یادداشتی بر رمان «چپدستها» نوشته یونس عزیزی، این اثر را دارای یک پیرنگ منسجم و قوی توصیف کرد و نوشت: پیش رفتن مخاطب با اطلاعات پازلی نشان میدهد که «چپدستها» توانسته است مخاطب خودش را به قلاب روایت بیندازد.
https://www.ibna.ir/vdcenn8xejh8zoi.b9bj.html
#چپ_دست_ها
#یونس_عزیزی
1.2K viewsedited 14:04
2021-03-23 14:56:14
۲۰۴
#چپ_دست_ها
#یونس_عزیزی
آدم وقتی سوارِ ماشین شاسیبلند میشود خودش را در موقعیتی میبیند که احساس برتری میکند. معلوم نیست خدا وقتی آدمها را از آن بالا تماشا میکند چه کیفی میکند. شک ندارم گاهی آنقدر ذوق میکند که نیشگونی چیزی از خودش میگیرد و اولین جملۀ بعد از خلقت آدم را زیرلب تکرار میکند.
رمان «چپدستها» اثر یونس عزیزی در 224 صفحه با شمارگان 1500 نسخه و قیمت 55 هزار تومان به چاپ رسیده است. علاقهمندان برای تهیه کتاب میتوانند به سایت «ادب بوک» یا صفحه این سایت در اینستاگرام مراجعه کنند.
@paragraphkhani
363 viewsedited 11:56
2020-09-25 19:39:38
۲۰۳
#ایران_شهر
#محمد_حسین_شهسواری
ایرانشهر اینگونه آغاز میشود:
سهراب ایرانه وقتی از طالقانی پیچید توی بهار شمالی، درست همان لحظه که ذهنش بیهیچ مکثی به جای تختجمشید گفت طالقانی، فکر کرد آیا ناخوشایندیِ احساس ِ خیانت به پدر و پدربزرگش را از سر گذرانده؟
و بر پشت جلد کتاب نوشته شده:
در نظر بگیر قهرمانی بیبدیل را که قصه ندارد. خود را با همهی جسم و جان به دیوارههای قفس روزمرگی میکوبد برای رها شدن و نشستن در قصهای؛ قصهای که بتواند با آن، همه شجاعتها و فداکاریها و نیکسرشتیها و ذوبشدنها و بازرستنهایش را بروز دهد. انسانهای بزرگ از سرزمینهایی میآیند که توان سرودن حماسههای سترگ داشته باشند. چه سوختهیذهن است و چه سوختهفردی است و چه سوختهخاکی است آن خاک و فرد و ذهنی که نتواند برای قهرمانش به قصهای بسازد.
@paragraphkhani
412 views16:39
2020-08-24 17:11:30
۲۰۲
#آبشوران
#علی_اشرف_درویشیان
صاحبخانه بدش نمیآمد که ما همیشه گریه کنیم، عزادار باشیم و مصیبت نامه بخوانیم، چون مشغول میشدیم. دیگر کسی از او نمیخواست پشت بام را کاهگل کند یا برایمان آب لوله بکشد.
درویشیان اگر بود امروز ۷۹ ساله میشد
@paragraphkhani
1.3K viewsedited 14:11
2020-06-21 15:55:34
۲۰۱
#کنام
#سعید_کاویانپور
همینقدر میدانی که جفت آدم مثل کفش است. یکی راحتی میپسندد، یکی مجلسی، یکی هم بندی-باید بیخش را چند گرهِ محکم بزند تا حسابی جفت و جذب باشد. بعضیها هم هستند که با همه مدلی کنار میآیند. فقط دوست دارند زود به زود نونوار شوند. حالا همینقدر میفهمی که خانواده به هم پیمانی ازدواج محدود نمیشود؛ برای یکی به صرف همخونی معنا پیدا میکند، برای دیگری به واسطه همشیرگی. برای بعضیها هم با خویشاوندی ذهنها پا میگیرد.
@paragraghkhani
380 viewsedited 12:55
2020-05-03 04:18:04
۲۰۰
#چهل_و_یکم
#حمید_بابایی
من کاتبم؛ فعل من کتابت است. بر پیشانیام نوشتهاند بنویس، و نوشتهام. تا به همین امروز، و حتی ساعتی کاهلی نکردهام. هرچه کردهام مقدرم کردهاند و من نیز تسلیم آن شدهام. چندان که خداوند به مخلوق خود گفت «بشو» و همان شد. من اگرچه مصنفم و هرلحظه برای آن است که باید بنویسم، اما اینبار قصه دیگری در بین است که در آن نه دینم را لحاظ کردهام نه آیین پدران را، نه اشاره شیطان را؛ که هرچه در این قصه هست قصه ندای درون من است.
●«چهل و یکم» قصهای که اتفاقات آن در مشهد روایت میشود و به ماجرای کشتار مسجد گوهرشاد میپردازد. در این روزگار کرونایی همزمان با نسخه فیزیکی، نسخه الکترونیک آن نیز منتشر شده است●
@paragraphkhani
305 viewsedited 01:18
2020-04-07 13:27:41
۱۹۹
#بوف_کور
#صادق_هدایت
در چشمهای سیاهش شب ابدی و تاریکی متراکمی را که جستجو میکردم پیدا کردم و در سیاهی مهیب افسونگر آن غوطهور شدم، مثل این بود که قوهای را از درون وجودم بیرون میکشند، زمین زیرپایم میلرزید و اگر زمین خورده بودم یک کیف ناگفتنی کرده بودم.
● ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ هدایت در و پنجرههای آپارتمانش را میبندد، همه منافذ و درزها را با پنبه پر میکند، آخرین دستنوشتههایش را میسوزاند، شیر گاز را باز میکند و روی پتویی در کف آپارتمان دراز میکشد ●
@paragraphkhani
302 views10:27
2020-04-07 13:27:33
صادق هدایت
@paragraphkhani
261 views10:27