رویای باران میبینم I dream of gardens in the desert sand رویا | پارانوئیـــد🚩
رویای باران میبینم I dream of gardens in the desert sand رویای باغهایی در شن های صحرا I wake in vain با احساس پوچی بیدار میشوم I dream of love as time runs through my hand در حالی که زمان از دستم میرود رویای عشق میبینم I dream of fire رویای آتش میبینم Those dreams are tied to a horse that will never tire آن رویاها به اسبی بسته شدهاند که هرگز فرسوده نمیشود And in the flames و در شعلهها Her shadows play in the shape of a man's desire سایههای او به شکل امیال انسان در میآیند This desert rose این دشت گلرز Each of her veils, a secret promise هر یک از نقابهایش عهدی پنهان است This desert flower این دشت پرگل No sweet perfume ever tortured me more than this هیچ عطر مطبوعی تاکنون مرا اینگونه عذاب نداده است And as she turns و هنگامی که برمیگردد This way she moves in the logic of all my dreams او اینگونه در منطق تمام رویاهایم قدم میزند This fire burns این آتش میسوزد I realize that nothing's as it seems متوجه میشوم هیچ چیز آنگونه که میبینم نیست I dream of rain رویای باران میبینم I dream of gardens in the desert sand رویای باغهایی در شنهای صحرا I wake in vain با احساس پوچی بیدار میشوم I dream of love as time runs through my hand در حالی که زمان از دستم میرود رویای عشق میبینم I dream of rain رویای باران میبینم I lift my gaze to empty skies above نگاهم را به آسمانهای خالی بالا میدوزم I close my eyes چشمانم را میبندم This rare perfume is the sweet intoxication of her love این عطر کمیاب، مستی مطبوع عشق او است