Get Mystery Box with random crypto!

بهشت گمشده

لوگوی کانال تلگرام parsaworld — بهشت گمشده ب
لوگوی کانال تلگرام parsaworld — بهشت گمشده
آدرس کانال: @parsaworld
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 28
توضیحات از کانال

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد
زندگی منشوریست در حرکت دوار.
هنگامي كه خود را شناختي،به هر كجا كه سفر كني، سعادت در كنار تو است.
Admin :

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2017-04-03 22:02:30
#این_نیز_بگذرد

دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی گنه روی بر آسمان مکن

باده ی خاص خورده ای نقل خلاص خورده ای
بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن

روز الست جان تو خورد میی ز خوان تو
خواجه ی لامکان تویی بندگی مکان مکن

دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی
بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن

من همگی توراستم مست می وفاستم
با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن

ای دل پاره پاره ام دیدن او است چاره ام
اوست پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن

ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو
گر نه سماع باره ای دست به نای جان مکن

نفخ نفخت کرده ای در همه دردمیده ای
چون دم توست جان نی بی نی ما فغان مکن

کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو
گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن

هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو
کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن

شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا
گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن

باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو
باده ی چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن

باده ی عام از برون باده ی عارف از درون
بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن

از تبریز شمس دین می رسدم چو ماه نو
چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن

مولانا
x بهشت گمشده x
@parsaworld
498 views19:02
باز کردن / نظر دهید
2017-04-03 21:59:00
#این_نیز_بگذرد

یک چند به کودکی باستاد شدیم
یک چند به استادی خود شادشدیم

پایان سخن شنو که ما راچه رسید
از خاک در آمدیم و برباد شدیم

خیام
x بهشت گمشده x
@parsaworld
1.6K views18:59
باز کردن / نظر دهید
2017-04-03 01:13:34
#این_نیز_بگذرد

‌روزي كه تو در نهايت نيست شوي.

مرگ نيست. رستاخيز است....

زمان مي ميرد

و جاودانگي متولد مي شود.

محدوديت مي ميرد

و نامحدود بودن متولد مي شود...


@parsaworld
1.4K views22:13
باز کردن / نظر دهید
2017-04-03 00:58:43
#این_نیز_بگذرد

هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند
دلتان به چرخ پرد چو بدن گران نماند

دل و جان به آب حکمت ز غبارها بشویید
هله تا دو چشم حسرت سوی خاکدان نماند

نه که هر چه در جهانست نه که عشق جان آنست
جز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند

عدم تو همچو مشرق اجل تو همچو مغرب
سوی آسمان دیگر که به آسمان نماند

ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند

تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده‌ست
چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند

دل تو مثال بامست و حواس ناودان‌ها
تو ز بام آب می‌خور که چو ناودان نماند

تو ز لوح دل فروخوان به تمامی این غزل را
منگر تو در زبانم که لب و زبان نماند

تن آدمی کمان و نفس و سخن چو تیرش
چو برفت تیر و ترکش عمل کمان نماند

مولانا
x بهشت گمشده x
@parsaworld
2.0K viewsedited  21:58
باز کردن / نظر دهید
2017-03-25 19:53:09 خداوندا ، در این سال جدید دلم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که هر کجا تردیدی هست ایمان ، هر کجا زخمی است مرهم ، هر کجا نومیدی هست امید و هر کجا نفرتی هست عشق جای آن را فرا گیرد .
نوروز ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻴﭻ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ طولانیترین ﺷﺒﺶ ﯾﻠﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ . .
ﺑﺎ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﯼ ﻫﺎ، ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﺑﺮﮔﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻭﺭﻕ ﺧﻮﺭﺩ، ﺑﺮﮒ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺳﺎﻟﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺬﺷﺖ.

لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید
رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن

ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﻭ ﺑﻬﺎﺭﺗﺎﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺑﺎﺩ......
1.6K views16:53
باز کردن / نظر دهید
2017-01-07 05:46:45
#این_نیز_بگذرد

حکایت پاسبان کی خاموش کرد تا دزدان رخت تاجران بردند به کلی بعد از آن هیهای و پاسبانی می‌کرد

پاسبانی خفت و دزد اسباب برد
رختها را زیر هر خاکی فشرد

روز شد بیدار شد آن کاروان
دید رفته رخت و سیم و اشتران

پس بدو گفتند ای حارس بگو
که چه شد این رخت و این اسباب کو

گفت دزدان آمدند اندر نقاب
رختها بردند از پیشم شتاب

قوم گفتندش که ای چو تل ریگ
پس چه می‌کردی کیی ای مردریگ

گفت من یک کس بدم ایشان گروه
با سلاح و با شجاعت با شکوه

گفت اگر در جنگ کم بودت امید
نعره‌ای زن کای کریمان برجهید

گفت آن دم کارد بنمودند و تیغ
که خمش ورنه کشیمت بی‌دریغ

آن زمان از ترس بستم من دهان
این زمان هیهای و فریاد و فغان

آن زمان بست آن دمم که دم زنم
این زمان چندانک خواهی هی کنم

چونک عمرت برد دیو فاضحه
بی‌نمک باشد اعوذ و فاتحه

گرچه باشد بی‌نمک اکنون حنین
هست غفلت بی‌نمک‌تر زان یقین

هم‌چنین هم بی‌نمک می‌نال نیز
که ذلیلان را نظر کن ای عزیز

قادری بی‌گاه باشد یا به گاه
از تو چیزی فوت کی شد ای اله

شاه لا تاسوا علی ما فاتکم
کی شود از قدرتش مطلوب گم

مثنوی معنوی - دفتر ششم


x بهشت گمشده x
@parsaworld
1.6K views02:46
باز کردن / نظر دهید
2017-01-07 04:58:43
#این_نیز_بگذرد

وقتى سكوت مى آيد حتى يك فكر نيز برجاى نمى ماند. كسى كه به درون مى نگرد، ناگهان نگاه كردن خويش را فراموش مى كند.
دو نوع سكوت وجود دارد. اول: سكوتى كه شما آن را در خود پرورش مى دهيد، و ديگر سكوتى كه خود مى آيد.
سكوت بايد از عمق هستى تان بيرون بجوشد. و از بيرون به درون شما تحميل نشود. بلكه برعكس از درون به بيرون فوران بزند. يعنى از مركز هستى به سوى فضاى بيرونى جارى شود. و اين پديده اى كاملاً متفاوت از سكوتى است كه خود ايجاد مى كنيد.

لائوتسه

x بهشت گمشده x
@parsaworld
2.7K viewsedited  01:58
باز کردن / نظر دهید
2017-01-02 05:24:57
#این_نیز_بگذرد

هله ای دلی که خفته تو به زیر ظل مایی
شب و روز در نمازی به حقیقت و غزالی

مه بدر نور بارد سگ کوی بانگ دارد
ز برای بانگ هر سگ مگذار روشنایی

به نماز نان برسته جز نان دگر چه خواهد
دل همچو بحر باید که گهر کند گدایی

اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا
بستان میی که یابی ز تفش ز خود رهایی

به خدا به ذات پاکش که میی است کز حراکش
برهد تن از هلاکش به سعادت سمایی

بستان مکن ستیزه تو بدین حیات ریزه
که حیات کامل آمد ز ورای جان فزایی

بهلم دگر نگویم که دریغ باشد ای جان
بر کور یوسفی را حرکات و خودنمایی

مولانا
x بهشت گمشده x
@parsaworld
2.3K views02:24
باز کردن / نظر دهید
2017-01-02 05:19:54
تو به طور عمیق اسیر چیزی خواهی شد که اشتیاق رهایی از آن را داری.
زیرا آزادی نفی نیست.
آزادی "از چیزی نیست"- یا "برای چیزی" نیست.
از همین رو، بفهم – نجنگ.
آگاهی آزادی است .


@parsaworld
2.4K views02:19
باز کردن / نظر دهید
2017-01-02 05:17:47
#این_نیز_بگذرد

کیست که از خلال مبارزه به چیزی رسیده باشد
جز درد؟ - جز شکست؟
پس، فرار نکن، بلکه بیدار شو.
با فرار کردن مجبوریم همیشه فرار کنیم.
و این فرار پایانی نخواهد داشت.

آگاهی ، آزادی ست.
نه ترس، نه خشم، نه خصومت نه عصیان.
تنها معرفت و شناخت است که آزادی ست.

x بهشت گمشده x
@parsaworld
2.8K views02:17
باز کردن / نظر دهید