Get Mystery Box with random crypto!

پرسه در خیال

لوگوی کانال تلگرام parsedarkhial78 — پرسه در خیال پ
لوگوی کانال تلگرام parsedarkhial78 — پرسه در خیال
آدرس کانال: @parsedarkhial78
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 13
توضیحات از کانال

﴾﷽﴿
❖روزگـاری یک تبسم یک نگاه
خوشتـراز گرمای صد آغوش بود ❖
با چندتا از دوستان کانال زدیم دورهمی :)
✍متن های عارفانه
✍دیالوگ های ماندگار
✍برش هایی از برترین کتابها
✍دانستنی های جالب
همه در کانال #پرسه_در_خیال

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2016-12-24 14:20:17 هیچوقت بهترین دوستِ كسی نبوده ام..
حتی بهترین دوستِ بهترین دوستانم..
با مزه نیستم جوری كه دل و روده تان به هم بپیچد و وقتی نیستم بگید جای فلانی خالی اگر بود چقد خوش میگذشت
آنقدری كتاب نخوانده‌ام، سفر نرفته‌ام، تجربه های جالب انگیز نداشته‌ام.
یا موسیقی شناس نبوده ام كه بشود باهام حرف های این شكلی زد.

لحنم، قیافه ام، لباس هایی كه میپوشم خیلی معمولی هستند.
هیچ ایده‌ای برای نجات دنیا ندارم!
خیال پردازِ خوبی نیستم .

مدتی است اصرار به هیچ چیز ندارم، اصراری به برآورده شدن خواسته هایم ندارم .
اصراری ندارم اگر خیلی دلتنگش میشوم خیلی دلتنگم شود!
اگر دوستش دارم ، دوستم داشته باشد.. اصراری ندارم به غافل گیر شدن.
من معمولیَم و معمولی بودن اصلا هم غمگین نیست به نظرم .
معمولی بودن فقط خیلی معمولی است .. معمولی بودن شاید همان دلیلی است كه باعث میشود بهترین دوست كسی نباشم .
كسی كه وقتی از هم پاشیده‌ای بهش زنگ بزنی و بگی بیا جمعم كن.
شاید این معمولی بودنم خوب باشد برای بقیه.
یكجوری كه جای خالی‌ام نه به چشمشان بیاید نه هیچ دردی بپیچد توی دلشان
بفرست برای هرکسی که میشناسی
#داستانک


@parsedarkhial78
1.6K views11:20
باز کردن / نظر دهید
2016-12-22 21:57:02 هرچند که عمری
همه از بوسه نوشتند ...

من عاشق آن اخم ِ
پر از ناز حبیبم ...!

مرضیه دمرچلو
@parswdarkhial78
1.1K views18:57
باز کردن / نظر دهید
2016-12-22 21:56:07 زندگی
همه اش بد نبود
روزهای خوبی هم داشت
که نیامدند ... !

فاطمه ضیاالدینی
@parsedarkhial78
1.0K views18:56
باز کردن / نظر دهید
2016-12-22 21:54:40 دو روز تو زندگی هر آدمی بیشترین اهمیت رو داره . یکی روزی که به دنیا میاد و یکی روزی که میفهمه که چرا به دنیا اومده ؟

مارک توین
@parsedarkhial78
972 views18:54
باز کردن / نظر دهید
2016-12-22 21:53:38 اگر بیشعورها عاشق می شوند
فقط به یک دلیل است :
می خواهند در هیچ چیز
کم نیاورند
از جمله عشق !

بیشعوری
دکتر خاویر کرمنت
@parsedarkhial78
924 views18:53
باز کردن / نظر دهید
2016-12-22 21:53:10 بعضیا هیچ هدفی تو زندگیشون ندارن، جز اینکه بیان و زندگی دیگران رو هدف بگیرن !

فامیل دور
@parsedarkhial78
878 views18:53
باز کردن / نظر دهید
2016-12-21 21:06:34

دختر دستش را بريده بود اندازه اي كه نياز به بخيه زدن داشت. با شوهرش آمده بود. وقتي خواست روي تخت دراز بكشد شوهرش نشست و سرش را روي پاهايش گذاشت. تمام طول بخيه زدن دستش را گرفت و نازش را كشيد و قربان صدقه اش رفت.
وقتي رفتند هركسي چيزي گفت، يكي گفت زن ذليل، يكي گفت لوس، يكي چندشش شده بود و ديگري حالش بهم خورده بود!

يادم افتاد به خاطره اي دور روي همان تخت. خاطره ي زني با سر شكسته كه هرچه گفتم چطور شكست فقط گريه كرد و مردي كه مي ترسيد از پاسخ زن. زن آنقدر از بخيه زدن ترسيده بود كه بازهم دست مرد را طلب مي كرد و مرد آنقدر دريغ كرد كه من كنارش نشستم و دستش را گرفتم و آرام در گوشش گفتم لياقت دستانت بيشتر از اوست.
اما وقتي آن ها رفتند كسي چيزي نگفت! هيچكس چندشش نشد و هيچ كس حالش بهم نخورد...
همه چيز عادي بنظر آمد
و من فكر كردم ما مردمي هستيم كه به نديدن عشق بيشتر عادت داريم تا ديدن عشق...

#ناشناس
@parsedarkhial78
905 views18:06
باز کردن / نظر دهید
2016-12-21 21:06:00

همه ی زخم‌ها یک روز خوب می‌‌شوند.
بعضی‌‌ها زود تر،
بی‌ درد تر،
بی‌ هیچ ردّی از بین می‌‌روند.
یک روز صبح که لباس می‌‌پوشی متوجه می‌‌شوی اثری از آن نیست.
متوجه می‌‌شوی خیلی‌ وقت است به آن فکر نکرده ای.
یکروز دیگر آنجا نیست.

بعضی‌ زخم‌ها عمیق ترند،
ملتهبند ،
درد دارند ،
با هر لمسِ بی‌ هوا، سوزشی از زبری روی زخم شروع می‌‌شود،
ریشه می‌‌زند به اعصاب دستانت، به اعصابِ زانوانت، به شقیقه ها، به ماهیچه‌های قلبت، به چشمانت، به کیسه‌های اشکی گوشه ی چشمانت.
شب ها، به پهلوی راست می‌‌خوابی‌ و مواظبی زخمت سر باز نکند.
روز‌ها روی آن را خوب می‌‌پوشانی. دلت نمی‌خواهد کسی‌ زخمت را ببیند. دلت نمی‌خواهد کسی‌ چیزی بپرسد. می‌‌دانی آنجاست، ولی‌ با همه درد و سوزشش دلت می‌خواهد فراموشش کنی‌.

یکروز صبح که لباس می‌‌پوشی متوجه می‌‌شوی از زخم‌هایت تنها خط‌های کج و معوج صورتی رنگی‌ مانده و از درد‌هایت یک یادآوری محو از حسی که مدت‌ها گریبان گیرت بود و حالا دیگر نیست.
دیگر نیازی به پنهان کردن هیچ چیزی نداری.
از خانه بیرون می‌زنی‌.
نفسی تازه میکنی‌.
دیگر از خودت و زخم‌هایت نمی‌‌ترسی‌.
از آدم‌هایی‌ که زخمی ات می‌‌کنند نمی‌‌ترسی‌.
می‌دانی که همه ی زخم‌ها دیر یا زود خوب می‌‌شوند ؛
حتی آنهایی که از "عزیزترین‌هایت " خورده ای!


_____________________
#نیکی_فیروزکوهی
@parsedarkhial78
932 views18:06
باز کردن / نظر دهید
2016-12-21 21:05:26

فكر كن پنج شش سال ديگر من يك دختر بيست و هفت هشت ساله ام كه بنا به ارثي كه از پدرم ميبرم لا به لاي موهاي قهوه اي سوخته ام چندتايي تار سفيد دارم ، با همين مدل لبخند و باريك شدن چشم هايم موقع قهقه زدن ، تو هم سي و چند سال داري و حالا اخم هميشگي در چهره ات بيشتر به سنت مي آيد ، هردو درگير مشغله هاي كاري شده ايم ، تو عكس هاي خانه اي كه توي شمال گرفته اي و بيشتر زمستان ها و پاييزها آنجايي را نشانم ميدهي من هم لبخند ميزنم و ميگويم : هنوز هم برعكس همه هواي ابري شنگولت مي كند؟ ، از پنجره ي كافه هواي ابري بيرون را نشان ميدهي و يك لبخند گشاد ميزني كه : معلوم نيست؟ ، نصف و نيمه به آرزو هايمان رسيده ايم ، فرق كرده ايم اما نه آنقدري كه نشود شناختمان .
.
تا اينجاي كار كه فكر مي كنم آينده و احتمال نبودنت در آن آنقدرها هم غم انگيز نيست.
حتي اگر آرام وقتي چاي خوردنمان تمام مي شود تو بگويي :خوشحال شدم ديدمت. من بگويم : من هم؛ حتي اگر وقت خداحافظي من بگويم مراقب خودت باش ، تو بگويي : تو هم.
حتي اگر شب وقت خواب هم تمام فكرمان را ديدن و قرار امروزمان پُر كند باز هم آينده و احتمال نبودنت در آن آنقدرها هم غم انگيز نيست.
.
غم از جايي شروع مي شود ، كه چند هفته اي بگذرد كلافه از خواب بيدار شوم جلوي آينه كرم ضد آفتابم را بزنم و تو هنوز توي مغزم راه بروي.
غم از جايي شروع مي شود ، تو در محل كارت سرت لاي پرونده ها باشد و من مغزت را ورق بزنم.
من از آينده و نبودنت در آن نمي ترسم ، من از تمام نشدنِ تمام شده ها مي ترسم وگرنه رفتن و تمام شدني كه باورش كرده باشي كه ترس ندارد.


#مرآ_جان
@parsedarkhial78
789 views18:05
باز کردن / نظر دهید
2016-12-21 11:38:24
اتاقی بدون انعکاس در شهر میناپولیس آمریکا ساکت ترین اتاق دنیاست.
این اتاق آنقدر ساکت است که حتی میتوان صدای جریان خون در بدن را شنیدکسی نتوانسته است بیشتر از 45 دقیقه درآن دوام بیاورد @parsedarkhial78
1.3K viewsedited  08:38
باز کردن / نظر دهید