Get Mystery Box with random crypto!

پرواز ذهن

لوگوی کانال تلگرام parvazeeeezehn — پرواز ذهن پ
لوگوی کانال تلگرام parvazeeeezehn — پرواز ذهن
آدرس کانال: @parvazeeeezehn
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 67
توضیحات از کانال

@ParvazeeeeZehn
پیشنهاد های خودتان را با بنده با این ایدی در میان بگذارید . سپاسگزارم
@pejhvakedel

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2018-12-14 19:57:57 @ParvazeeeeZehn
شب سردی بود...

زن بيرون ميوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه مى‌خريدند .
شاگرد ميوه‌فروش ، تُند تُند پاكت‌هاى ميوه را داخل ماشين مشترى‌ها مى‌گذاشت و انعام مى‌گرفت .
زن با خودش فكر مى‌كرد چه مى‌شد او هم مى‌توانست ميوه بخرد و ببرد خانه... رفت نزديك‌تر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوه‌هاى خراب و گنديده داخلش بود .
با خودش گفت : «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه . »
@ParvazeeeeZehn
مى‌توانست قسمت‌هاى خراب ميوه‌ها را جدا كند و بقيه را به بچه‌هايش بدهد... هم اسراف نمى‌شد و هم بچه‌هايش شاد مى‌شدند .
برق خوشحالى در چشمانش دويد...
ديگر سردش نبود!
زن رفت جلو ، نشست پاى جعبه ميوه . تا دستش را برد داخل جعبه ، شاگرد ميوه‌فروش گفت : « دست نزن ننه ! بلند شو و برو دنبال كارت ! »
زن زود بلند شد ، خجالت كشيد .
چند تا از مشترى‌ها نگاهش كردند . صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شد...
راهش را كشيد و رفت.
چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد : «مادرجان ، مادرجان ! »
زن ايستاد ، برگشت و به آن زن نگاه كرد . زن لبخندى زد و به او گفت :
« اينارو براى شما گرفتم . »
سه تا پلاستيك دستش بود ، پُر از ميوه ؛ موز ، پرتقال و انار .
زن گفت : دستت درد نكنه ، اما من مستحق نيستم .
زن گفت :
« اما من مستحقم مادر . من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم‌نوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسان‌ها و احترام گذاشتن به همه آنها بى‌هيچ توقعى . اگه اينارو نگيرى ، دلمو شكستى . جون بچه‌هات بگير . »
زن منتظر جواب زن نماند ، ميوه‌ها را داد دست زن و سريع دور شد... زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه مى‌كرد .
قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود ، غلتيد روى صورتش . دوباره گرمش شده بود... با صدايى لرزان گفت : « پيرشى !... خير ببينى...» هيچ ورزشى براى قلب ، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست..

پیشاپیش یلدای مهربانی که نماد
خانواده دوستی و عشق ورزیدن
به هم نوع است را شادباش میگوییم .



یلدای امسال در هنگام خرید میوه
سهم تنگدستان آبرومند را فراموش نکنیم .

@ParvazeeeeZehn
یزدان پاک آرامش دلهای قشنگتون
918 viewsedited  16:57
باز کردن / نظر دهید
2018-12-08 13:31:16 کانال پرواز ذهن


@ParvazeeeeZehn
از زندگی لذت ببرید و از فرصت‌ها استفاده کنید. سرخوش باشید و شادی امروز را به فردا موکول نکنید. چون این لحظه پیرترین سنی هستید که تا به حال بوده‌اید و جوان‌ترین سنی که تا ابد خواهید بود!
Enjoy life; hunt the opportunities; be cheerful and don't postpone merriness to tomorrow,as at this very moment you are the oldest ever and the youngest in the rest of your life.
652 viewsedited  10:31
باز کردن / نظر دهید
2018-11-28 14:27:04 کانال پرواز ذهن


@ParvazeeeeZehn
هنگامی که
میفهمیم همگی ما
هم زمان هم آدم خوب و
هم آدم بد هستیم، بهتر می توانیم
از قضاوت خودداری کنیم و
دیگر با انگشت به سوی کسانی که
هنگام اجرای امیال تاریک تر خود
گیر می افتند، نشانه نرویم.

دبی فورد
764 viewsedited  11:27
باز کردن / نظر دهید
2018-11-26 14:19:19 کانال پرواز ذهن


@ParvazeeeeZehn
وقتی میخواهیم
از زیر بار مسئولیتهای خود
شانه خالی کنیم،
باید آرامش خود را حفظ کنیم،
دلیل انتخاب آنها را به یاد بیاوریم
و به هدایایی که به ارمغان میآورند، توجه کنیم.
  
همه دقایق ویژه هستند.
به مسئولیتهای خود و لذتهایی که
به همراه دارند، توجه میکنم و به خاطر آنها شکرگزارم.
663 viewsedited  11:19
باز کردن / نظر دهید
2018-11-26 14:13:59
@ParvazeeeeZehn
آيا هرگز رفتن شب را ديده اي؟
اندك شماري از مردم به وقايعي كه هر روز رخ مي دهد توجه مي كنند.
آيا هرگز آمدن غروب را ديده اي ؟
نيمه شب و آواز آن را چه ؟
طلوع خورشيد و زيبايي آن را ديده اي؟
ما تقريباً مثل كوران رفتار مي كنيم.
در جهاني چنين زيبا ، در حوضچه هاي حقيرفلاكت خود به سر مي بريم. حوضچه آشناست ، بنابراين حتي اگر كسي بخواهد تو را بيرون بكشد، مبارزه ميكني. تو نميخواهي از فلاكت، از رنج و محنت خود بيرون كشيده شوي.
وگرنه به قدري شادي و سرور در اطرافت هست كه صرفاً بايد از آن آگاه باشي و در آن مشاركت جويي، نه اينكه تماشاچي باشي.
فلسفه عبارت است از غور و انديشه؛ ذن عبارت است از مشاركت.
مشاركت در رفتن شب ، مشاركت در آمدن غروب ، مشاركت در ستارگان و مشاركت در ابرها.
مشاركت را شيوه زندگي خود بساز، آنگاه ميبيني كه كل هستي به وجد و سرور
و شادماني بدل ميشود.
هرگز نمي تواني كائناتي بهتر از اين را به تصور در آوري.
کانال پرواز ذهن


@ParvazeeeeZehn
611 viewsedited  11:13
باز کردن / نظر دهید
2018-11-22 20:05:41 کانال پرواز ذهن


@ParvazeeeeZehn
خواب آرام و بی رویا، فقط از آن کسی است که:
از دیوانگی همه انواع ثروتها،
ثروت نام، ثروت دین،
ثروت چیزی و کسی شدن و ... رها شده باشد.

کسی که زندگی را به میدان مسابقه تبدیل کرده است و در هر مسابقه ای میدود، تمام روز و شب خود را نا آرام میکند.
نا آرامی و تنش، سایه یک ذهن درحال دویدن است!
شب، فقط واکنش و میوه روز توست.
هرطور که روزت را میگذرانی، شب تو و خواب تو نیز ادامه همان است که در روز بوده ای ...
917 viewsedited  17:05
باز کردن / نظر دهید
2018-11-21 14:21:23 Pejhvak ....:
کانال پرواز ذهن


@ParvazeeeeZehn
چیزها غیر منتظره رخ مي دهند.
چیزها وقتي رخ مي دهند که تو حتي منتظرشان نباشي.
خداوند فقط مواقعي دیده مي شود که تو به دنبالش نباشي، زیرا وقتي درصدد پیدا کردن هستي، نقش داري.
خداوند در چنان لحظات معمولي و پیش پا افتاده اي اتفاق مي افتد که نميتواني انتظارش را داشته باشي.
هر گاه که منتظر باشي ، تو وجود داري، و خداوند نميتواند آنجا باشد، زیرا که تو آنجا هستي.
وقتي که منتظر نیستي ، فقط در رودخانه شنا ميکني و از لحظه لذت ميبري و حضور مطلق درختان و پرندگان و آفتاب...... و تو کاملاً گم شده اي.....
و البته هیچکس منتظر نیست که در چنین لحظاتي خداوند برایش رخ بدهد...ناگهان او آنجاست.
تو هیچ کاري نمي کني به جز اینکه با
گربه ات بازي ميکني ، به چشمان آن گربه نگاه مي کني و البته منتظر نیستي که حادثه اي عظیم روي بدهد و ناگهان چشمان آن گربه عوض مي شوند، و ژرفایي پیدا مي کنند و خداوند آنجاست و ناگهان تو را فرا مي گیرد.
581 viewsedited  11:21
باز کردن / نظر دهید
2018-11-20 23:23:43 Pejhvak ....:
کانال پرواز ذهن


@ParvazeeeeZehn
روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او بر روی تشکی مخملین، در میان چادری زیبا که طناب ها یش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است گدا و قتی اینها را دید، فریاد کشید :این چه وضعی است؟ درویش محترم، من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنید ه ام . اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما کاملاً سر خورده شدم .

درویش خنده ای کرد و گفت :من آماده ام تا تمامی اینها را ترک کند و با تو همرا ه شوم . با گفتن این حرف درویش بلند شد وبه دنبال گدا به را افتاد، او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی ها یش رابه پا کند ! بعد از مدت کوتاهی گدا اظهار ناراحتی کرد . او گفت :من کاسه گداییم را در چادر تو جا گذاشته ام . من بدون کاسه گدایی چه کنم ؟ لطفاً کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیا ورم . صوفی خندید و گفت: دوست من گل میخ های طلایی چادر من در زمین فرو رفته اند، نه در دل من اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب می کند !

در دنیا بودن وابستگی نیست . وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی که دنیا در ذهن ناپدید می شود، این را وارستگی می گویند.
1.1K viewsedited  20:23
باز کردن / نظر دهید
2018-11-18 14:59:19 کانال پرواز ذهن


@ParvazeeeeZehn
858 views11:59
باز کردن / نظر دهید
2018-11-13 16:45:44 کانال پرواز ذهن


@ParvazeeeeZehn
مرا جوری در آغوش بگیر
که انگار فردا می‌میرم.

و فردا چطور؟

- جوری در آغوشم بگیر
که انگار از مرگ بازگشته‌ام....
967 viewsedited  13:45
باز کردن / نظر دهید