#تیکه_کتاب چهارده سالگی،رنگی، پر از وسوسه های کیف آور، ته روز | PDF book
#تیکه_کتاب
چهارده سالگی،رنگی، پر از وسوسه های کیف آور، ته روزهای گرم و غبارآلود تابستان نشسته و برای من آمده است. میترسم و چهارچنگولی به ته ماندهء امن و راحت ِ کودکی میچسبم.
آدمها شکل سابقشان نیستند و بویی غریب میدهند _بوی عرق تن و غذای مانده، بوی گوشت و پشم گوسفند. شبهای تنبل و بیخیال آن وقتها(شیرجه توی تخت، دَمَر، با دست و دهان نشسته،خوش )تبدیل به شبهایی داغ و سرگیجهآور شده، پر از پچپچ های آزاردهنده و خوابهای آشفته. چهاردهسالگی مثل سفر به سرزمین ناشناخته است و قوانین خودش را دارد.